از آسِمان پایین بیا تا با تو بارانی شوم
زیبا ترین احساسِ هر دریای طوفانی شوم
شب را در آغوشت بخوان، یلدای من بی تابِ توست
شاید به سرآید خزان، فردا زمستانی شوم
فرهادم و شیرین تویی، کوهی میان ما دوتاست
تا بر کَنم این کوه را، آیات قرآنی شوم *
پروانگی کردم ولی شیدای شیدا نیستم
آتش بزن پروانه را تا با تو عرفانی شوم
با هر نَفَس میخواهمت، ها... کن در این آیینه ها
تا همقفس باشیم و در آیینه زندانی شوم
در کهکشانِ شاعری، بالا و بالاتر مرو
از آسِمان پایین بیا تا با تو بارانی شوم
* اشاره به آیه ی 21 سوره ی مبارکه حشر:
« لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ »
« اگر اين قرآن را بر كوهى فرو فرستاده بوديم، بی شك آن را از ترس خداوند خاكسار و فرو پاشيده مىديدى، و اينها مثل هايى است كه براى مردم مىزنيم باشد كه انديشه كنند »