سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        شش نیمایی کوتاه...

        شعری از

        عباس خوش عمل کاشانی

        از دفتر شعله ی آواز نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۳ ۰۷:۳۱ شماره ثبت ۳۱۰۸۶
          بازدید : ۵۷۱   |    نظرات : ۳۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس خوش عمل کاشانی

        (1)
        در کنار برکه تکدرخت پیر
        چتر باز کرده منتظر لمیده است
        با صدای پای عابر غریب
        چشم باز می کند
        قد فراز می کند
        ***
        زیر سایه ی درخت پیر
        عابر غریب بعد رفع خستگی
        قد فراز می کند
        دست بر تن درخت می کشد
        خوش خوشان ترانه ای به نغمه ساز می کند
        هیچ کس به جز کلاغ پیر
        آشیان گرفته روی شاخه ی کهن
        پی نبرده کاین غریب نغمه ساز
        با تبر رسیده است
        عمر تکدرخت پیر
        کم کمک به سر رسیده است
        (2)
        آریوبرزن
        برستیغ قله ی تاریخ
        حامی ایران و ایرانی است
        شرزه شیر بیشه ی مردانگی
        بشکوه
        باز سرمست از تلاوتهای یسناهای یزدانی است
        غیرت ایرانی اش را گرگ خواهد خورد
        باد خواهد برد
        هرکه با او نیست
        هرکه از ما نیست
        (3)
        در دیاری کز هجوم گرگ خون آشام
        برتن درد آشنای بره ی مظلوم
        زخم محسوس است
        دور کن اندیشه ی از بند رستن را
        شیرسنگی نیز محبوس است
        جای افسوس است
        (4)
        در چهار گوشه ی دلم
        چار برج غم کشیده سر بر آسمان
        در رواق سینه ام هنوز
        ردّ بالی از پرستوی مهاجری ندیده ام
        (5)
        درها درها درها
        ای کاش بشکنند و پنجره ها نیز
        عریانی اتاقم را
        می خواهم به مزایده بگذارم
        (6)
        در کتاب خاطرات یک شهاب سنگ خوانده ام
        آسمان همیشه چون پرنده ای رموک
        حسرت شکارخویش را
        بر دل شکارچی نهاده است
        آن زمان که ماه فتح شد
        بغض کهکشان شکست
        خنده از لب ستاره محو شد
        ***
        زیر پلکهای ماه
        وحشتی هنوز پرسه می زند.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4