شنبه ۴ اسفند
خدا بس کن مرا ، دیگر شکنجه شعری از فرامرز فرخ
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۳ ۰۴:۴۷ شماره ثبت ۳۰۹۰۴
بازدید : ۴۳۴ | نظرات : ۲۹
|
آخرین اشعار ناب فرامرز فرخ
|
به رسم بندگی ، خط می کشم من
نگاهم کن چه زحمت می کشم من !!!
تنفس می کنم ، تا زنده باشم
به خالق بیش ازین تازنده باشم !!!
بخوردم آب تا ، سیراب گشتم
ندیدم نعمتش را ، خواب گشتم
مرا وقتی که خوابیدم ، شبانه
دوباره زنده کردی عاشقانه
تو بودی مهربان ، با بنده ی خود
ز رحمانیت ِ ، تابنده ی خود
مرا دادی تو خانه ، خانواده
تو دادی قدرت اما ، با اراده
ولیکن پای ، در گل کرده ام من
تمامی ، صرف باطل کرده ام من
هر آن چیزی که خواهی ، من نبودم
ز شیطان گوی سبقت را ، ربودم
وحودم زین همه ، در تاب و رنجه
خدا بس کن مرا ، دیگر شکنجه!!!!!
========================
خدا شکرت ، تو را دارم
منم عاشق ، تو دلدارم
تویی تو ، مهربان من
که نامت بر، زبان من
تو راه ِ خود ، نشانم ده
چه خواهی تو ؟ همانم ده
بجز تو کس ، که یارم نیست
همه عمرم ، کنارم نیست
ز غفلتها ، چه بیزارم
تو را من دوست ، میدارم
مبادا آن ، زمانی را
که خشمت را ، برانگیزم
به شیطانها ، درآمیزم
تویی تنها ، و یار من
تو نور شام ِ تار ِ من
ز راهت گمرهی ، ننگ است
همه پستی ، و نیرنگ است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.