يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر زین العابدین محب علی
آخرین اشعار ناب زین العابدین محب علی
|
تا کجا در این بيابان ای سراب مهرباني
جسم رنجور مرا باجان يادش می کشاني؟
من به تنها ماندنم در راه عادت کرده ام تا
اين چنين بي روح با تن در کنار من نماني
بس که خود را در گذار خاطراتم می نشانم
پيرمردي ساختم از کودکي از نوجواني
سوختم شايد بدانم چيست آخر راز آتش
دير فهميدم نمی فهمم تورا ای زندگاني
هرچه دانستم فقط ناداني من بيشتر شد
من به دنبال تو هستم ، نقطه ای در کهکشاني
من تو را درقالب يک زن تجسم می کنم دوست
يک جهان ایثارتن با بي نهايت مهرباني
خاک ديگر برنمی تابد غرور آسمان را
باز کن این بندها را از پرم، تو می تواني
در گل و پروانه و باران نمی خواهم ببينم
چشم بگشا يک نفس بي استعاره ، آسماني
خوب می داني خدايا آخر این قصه ها را
کاش می شد می نوشتي بار ديگر داستاني
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.