سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 6 فروردين 1404
    27 رمضان 1446
      Wednesday 26 Mar 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        چهارشنبه ۶ فروردين

        بابا سلام (غزل مثنوی )

        شعری از

        خدیجه زینالی ( مهربانو)

        از دفتر غزل نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳ ۱۴:۲۸ شماره ثبت ۳۰۳۲۰
          بازدید : ۶۴۲   |    نظرات : ۱۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر خدیجه زینالی ( مهربانو)
        آخرین اشعار ناب خدیجه زینالی ( مهربانو)

        بابا ! سلام ! عکس مرا در جیب داری؟

        باران مهری می شود ؛ در یاد جـاری؟


        تصویر ماهت ، در بغل دارم ؛ همیشه

        از تو فقط ؛ این عکس مانده یادگاری


        اصلا ؛ بیـا ؛ این قلب من ؛ بشکاف و بردار

        صد مرتبــه بهتــر ، ازین چشـم انتظـــاری


        یا فاطمــه گــویان ، به قـلب خصـم کافـر

        زخمی زدی بر دشمنان ، یک زخم کاری


        دیگــر نیــامــد ؛ از تـو حتی یک نشـانی

        بعد از تو ماند این فاطمه در اشک زاری


        بـابـا ی خـوبـم ! دختـری ، بابا کـه گوید

        من میروم ؛ با گریه یک کنجی ،،کناری


        خودکار خود پر می کنم ؛ از جوهر خون

        تا که ، نویسم ؛ یک غــزل از بی قراری


        مادر ، دهــد ؛ دایم، به من امّیـدواری

        بابا ، ز جبهـــه باز گــردد ؛ آری ؛ آری




        در کوچه مان ، عطر تو باقی ، تا هنوز است

        بر جـام ما دست تـو ساقی ، تا هنوز است


        یک شب بیــا ؛ از کـوچـه ی مـا هم ، گذر کن

        چون خواب خوش، برگوشهء چشمم گذر کن


        در اعتـصــام ا ت ، چنــگ بر حـبــل الـمتـینی

        هر تـار مــویی می شود ؛ عـیــن الـیـقـیـنـی


        ســر بـنــد یا زهـــرا ، به پیشانی که بستی

        بـا شـوکت و نـورش دل دشمــن شکستی


        این بی سر و سامـانی ام ، سـامــان ندارد

        بـابـا ! ! کـتـــاب غـصـــــه ام ، پــایـان نـدارد


        بـیــگانــه از عــالــم شــدم ، در را ، ببستم

        بـابـا ! ! بـیــا ؛ از این تـرحّم ها شکستم

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1