سبزی وخرمی زندگی اوصاف خداست
که جهان آینه ای واضح زالطاف خداست
هر طرف چشمه ای از معرفتش هست عیان
نتوان کرد به صد دفتر و دیباچه بیان
چشمه ای ناب وسروشنده درون دل توست
واز آن زنده شده جان که هم آب وگل توست
حُسن اخلاق و جمال بشری دانش ودین
چه توان یافت درون دل خود بهتر از این
رابط بین خدا وبشر انوار دل است
خلق وایجاد وبنا کردن جان کار دل است
آدم از خلقت جان کار خداوند گرفت
احسن الخالق او عاقل از آن پند گرفت
دانش وعلم بیاموز و به کار اندازش
سعی وتدبیر نما ،کشف بکن این رازش
فکر خلاق از اندیشه ی خالص زاید
تجربه درس بزرگی ست که حاصل آید
آفرینش همه تسخیر تو گردد در رمز
فکر خلاق شکوفنده ی دستانی سبز
هر که آمد وقدم در ره مقصود نمود
باب اول زعلوم وخرد وعقل گشود
بهتر از این نتوان فرصت پوینده گرفت
یافتَش هر که در آن شیوه ی جوینده گرفت
جشنواره که بهانه ست حضور من وتوست
ریشه در آب نهادیم به قد باید رُست
برای جشنواره ی خلاقیت در سال 78 سروده شد.