يکشنبه ۲ دی
دوشنبه های همیشگی... شعری از بنفشه ابو ترابی
از دفتر زمزمه هاي تلخ نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۴:۴۸ شماره ثبت ۲۹۵۳
بازدید : ۹۶۵ | نظرات : ۲۲
|
دفاتر شعر بنفشه ابو ترابی
آخرین اشعار ناب بنفشه ابو ترابی
|
رویا هایم بر می گردند به دوشنبه دوری ازدی ماه تردید تردیدی از جنس چشم انتظاری! و بی گمان بار سنگین تردید آنروزسالهاست دوش تنهاییم را می آزارد بر می گردد به خوابهای آشفته بی خیالی ها و پنجره هایی که روبه هیچ منظره ای چشم نبودند پای ساعت شماطه ای بی رمقی که حال خودش را هم نداشت چه رسد به ضربه زدنهای بی دلیل، پای اعدادی حکاکی شده بر قامت به زور استوارش ... و من همراه با بازگشتی به دورهای خاطره دستهایم را هدیه می کنم به دامن باد قاصدکی ...چیزی آرزو می کنم اینبار و نمیدانم...چرا...چطور... دست خودم نیست ...عاشق می شوم هربار پای همین ثانیه های بر باد رفته و تکراری و بو می کشم...دقیقه های بی پیراهن را بی یوسف را اینجا تنها منم...تنها من که عمیق در چاهی سطحی گم می شوم...! و چه تلخ و دست خالی بیرون می آیم بی طناب و بی دعا بی چشم انتظاری به مهربانی یعقوب! ومدام از خود می پرسم... بودن یا نبودن! وسوسه ام می کند گاهی ... اینکه بمانم و از تو درد بکشم.. یا بروم و از تو درد بکشم!!! آری!...سربه نیست شدند... خوابهای طلایی! خبری از فردا و پس فردا نیست... ومن همه ی روزها را زین پس دوشنبه اعلام می کنم!!! گاهی عجیب در گیر می شوم که چه فرق می کند...؟ عمودی یا افقی؟؟؟!!! براستی چه فرق می کند...مردن،که مردن است!!!...
تو بگو نه! اما مهم منم که ایستاده مرگ را سر می کشم...بی هیچ علامتی!!! زنجیر ها را پاره می کنم... چه افسار گسیخته شده ام... آنقدر که تلاشت بی فایده است…برای رام کردنم تاختم و تاختم و یارای ایستادنم نیست! می دانم... تصویر من تو را یاد چیزی نمی اندازد...اما... تو هنوز مرا یاد نفس کشیدن می اندازی...!!!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.