سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        دوشنبه های همیشگی...

        شعری از

        بنفشه ابو ترابی

        از دفتر زمزمه هاي تلخ نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۴:۴۸ شماره ثبت ۲۹۵۳
          بازدید : ۹۶۵   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بنفشه ابو ترابی

        رویا هایم
        بر می گردند به دوشنبه دوری ازدی ماه تردید
        تردیدی از جنس چشم انتظاری!
        و بی گمان
        بار سنگین تردید آنروزسالهاست
        دوش تنهاییم را می آزارد
        بر می گردد به خوابهای آشفته بی خیالی ها
        و پنجره هایی که روبه هیچ منظره ای چشم نبودند
        پای ساعت شماطه ای بی رمقی که حال خودش را هم نداشت
        چه رسد به ضربه زدنهای بی دلیل، پای اعدادی  حکاکی شده بر قامت به زور استوارش
        ...
        و من
        همراه با بازگشتی به دورهای خاطره
        دستهایم را هدیه می کنم به دامن باد
        قاصدکی ...چیزی آرزو می کنم اینبار
        و نمیدانم...چرا...چطور...
        دست خودم نیست ...عاشق می شوم هربار
        پای همین ثانیه های بر باد رفته و تکراری
        و بو می کشم...دقیقه های بی پیراهن را
        بی یوسف را
        اینجا
        تنها منم...تنها من که عمیق در چاهی سطحی گم می شوم...!
        و چه تلخ و دست خالی بیرون می آیم
        بی طناب و بی دعا
        بی چشم انتظاری به مهربانی یعقوب!
        ومدام از خود می پرسم...
        بودن یا نبودن!
        وسوسه ام می کند گاهی ...
        اینکه بمانم و از تو درد بکشم..
        یا بروم و از تو درد بکشم!!!
        آری!...سربه نیست شدند... خوابهای طلایی!
        خبری از فردا و پس فردا نیست...
        ومن همه ی  روزها را زین پس
        دوشنبه اعلام می کنم!!!
        گاهی عجیب در گیر می شوم
        که چه فرق می کند...؟
        عمودی یا افقی؟؟؟!!!
        براستی چه فرق می کند...مردن،که مردن  است!!!...

        تو بگو نه!
        اما مهم منم که ایستاده  مرگ را سر می کشم...بی هیچ علامتی!!!
        زنجیر ها را پاره می کنم...
        چه افسار گسیخته شده ام...
        آنقدر که تلاشت بی فایده است…برای رام کردنم
        تاختم و تاختم و یارای ایستادنم نیست!
        می دانم...
        تصویر من تو را یاد چیزی نمی اندازد...اما... تو هنوز مرا یاد نفس کشیدن می اندازی...!!!



        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6