سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        مثوی عشق بخش سوم - قسمت اول

        شعری از

        طارق خراسانی

        از دفتر مثنوی عشق نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۳ ۲۱:۵۱ شماره ثبت ۲۹۴۰۱
          بازدید : ۴۴۱   |    نظرات : ۴۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر طارق خراسانی

        گفتگو با یک قطره آب
        1.بشنو از من این کلامم را خوش است / خوش، خَش خوانده می شود
        2.آب ضد آتش و خود آتش است
        3.از دو عنصر آب می آید پدید
        4.اشتعال اولین آن شدید[1]
        5.دومین ، بی آن نسوزد هیچ گاز
        6.دست آتش سوی آن دیدم دراز
        7.ای عجب ! این دو چه رحمانی شدند
        8.در دل هم رفته سبحانی شدند
        9.وحدتِ این دو ، جهان آباد کرد
        10.بستری را از حیات ایجاد کرد
        11.چون که آتش را به هیزم شد گرو
        12.درپی هیزم عزیز جان مرو
        13.یک نصیحت دارمت هان گوش کن
        14.آب شو ، خود آتشی خاموش کن
        15.آب شو ، تا باعث شادی شوی
        16.شاهدِ آبادِ آبادی شوی
        17.آب شو ، آری روان بر هر دیار
        18.رو، به سوی تشنگانِ بی شمار
        19.وه ، گروهی دیده ام چون آتشند
        20.خشمگین و شعله های سر کشند
        21.آتشی از کینه تا افروختند
        22.پیکر گل های زیبا سوختند
        23.جغدِ شومِ تفرقه بر بامِ شان
        24.خون مظلومان شرابِ جامِ شان
        25.از نگاه من که آدم نیستند
        26.فکر آبادیِّ عالَم نیستند
        27.روزی از یک قطره آبم شد سئوال
        28.از چه آتش خود شود آبِ زلال؟
        29.گفت : « ما غافل نبودیم از خدا
        30.امرِ وحدت شد ، چنان کردیم ما
        31.آنچه می بینی که ما اینک شدیم
        32.از دوی رسته به وحدت یک شدیم
        33.واعتصم گویان حق هستیم ما
        34.باده نوشِ وحدت و مستیم ما
        35.ما دو دل بودیم و اکنون یک دلیم
        36.درپیِ فرمانِ رَبِّ عادلیم
        37.بی گمان شور و شکوهِ وحدتیم
        38.در زمین ما رحمت اندر رحمتیم
        39.چون که پاکی شد اساسِ هر رفاه
        40.عشق حق ، ما را به پاکی بُرد راه
        41.هرچه نا پاک است پاکش کرده ایم
        42.دانه تا روید دوچاکش کرده ایم
        43.ما به رویش یاور برزیگریم
        44.ما مسیحا دَم ، مسیحا پروریم
        45.خدمت آری چون به ما دستور شد
        46.خود به خود "خودخواهی" ازما دور شد
        47.ما به یزدان عهد و پیمان بسته ایم
        48.ما "دگر خواهیم" و از خود رسته ایم
        49.ما رها از بندِ بُخل و کینه ایم
        50.ما زلال اندیشگان آئینه ایم
        51.ضرب آهنگِ دلِ ما عاشقی ست
        52.نغمه ها، در محفلِ ما عاشقی ست
        53.ما زمین را بستر جان کرده ایم
        54.زندگی آسان بر انسان کرده ایم
        55.صنعت اَر خواهی به کارِ صنعتیم
        56.نان اگر خواهی بیا ، در خدمتیم
        57.ما نه از جنگیم و جنگ از آذر است
        58.ما همه صلحیم وصلح از داور است
        59.ما از آن روزی که "آدم" شد پدید
        60.بوسه ای آدم که از "حوا" خرید
        61.قوم هابیل و همی قابیل را
        62.قوم ماد و آریا ، تامیل را
        63.جملگی ، دیدیم در عمر دراز
        64.گاه درپستی و گاهی در فراز
        65.خیلِ جنگل بود در روی زمین
        66.کی درختی دید تیغی آهنین
        67.جمله موجودات در آن شادمان
        68.وه چه زیبا ، دیدنی بود این جهان
        69.قوم انسان شادیِ حیوان گرفت
        70.گوشت خواری کرد و زانان جان گرفت
        71.گرگ کی وحشی بُد از روزِ ازَل
        72.ظلم انسان شد ورا این ماحَصَل
        73."دایناسور" را بس خدا فرموده بود
        74.«زندگی در خشکی ات آخر چه سود؟»
        75.لیک آنان ضِدِّ دریا ها شدند
        76.آن رها کردند و بر صحرا شدند
        77.وه چه سختی ها کشیدند از غذا
        78.سال ها بودند آنان بی نوا
        79.چون به جنگل پا نهادند از قضا
        80.شد که جنگل صحنه ی جنگ و غزا
        81.روز و شب خوردند حیوان و گیاه
        82.شد ز آنان در زمین شادی تباه
        83.دایناسور ها را ستم بُد ناتمام
        84.ذَرِّگان را داد ایزد این پیام:
        85.«لایُحبُ الظالِمین ، ای ذَرِّگان
        86.نسلِ دایناسور براُفتد در جهان»
        87.بعد از آن فرمانِ یکتایِ وَدود
        88.سنگ ها از آسمان آمد فرود
        89.ما، خدا را از دل و جان خواسته
        90.درپیِ فرمان او بر خاسته
        91.بر سماء رفتیم و خود اَبری عظیم
        92.گشته از فرمان آن رَبِّ رَحیم
        93.دایناسورها غرقه در رَگبارِما
        94.روز و شب این بود ازحق کارِما
        95.حضرتِ خورشید از ما رُخ کشید
        96.آن ستم خود سردیِ سرما چشید
        97.نیست دیگر یک خبر از دایناسور
        98.آی انسان ، خونِ همنوعت مخور
        99.آی انسان ، ظلم تو شد بی شمار
        100.گشته ایزد از بشر بس دل فکار
        101.آی انسان ، دایناسور گردیده ای
        102.بس مصیبت در زمین اَفریده ای...!!
        [1] . 
        آب نوعی ماده مرکب است که از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن ساخته شده است. آب را جزو دسته مخلوط ها طبقه بندی نمی کنند، چون خواص آب نه به خواص هیدروژن شبیه است و نه به خواص اکسیژن. از ترکیب دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن، یک مولکول آب به وجود می آید. یک قطره آب دارای تعداد بی شماری مولکول آب می باشد. معادله شیمیایی واکنش بین هیدروژن و اکسیژن و تشکیل آب از قرار زیر است:
        2H2 + O2 = 2H2O
        ادامه دارد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6