سکوت مبهم
سـکوت مبهمی از جــنس عصــیان شـعرمی گوید
نگـاهـی خــیره اما سـرد و عـریان شعرمی گوید
به دیـروزی که کـشــتم خیره مانده ذهــن فرداهام
میان حجم حسرت؛ زخـــــم دوران شعر می گوید
چــه فرقی می کند باباش نان مــی آورد یا نه...
کسی که شاعراست ازعشق-بی نان-شعرمی گوید
اگرچه در تــمام عــمر خــــود جان می کـَند امـا
همیشــه مرد عاشق خوب و آسان شعر می گوید
و این احـســاس در ذهـــن توّهم دار من یـــعـنی
هرازگاهــــی دلــم ازعمق هذیان شعر می گوید
هرازگاهی دلم از خـاطـرات عشــــق بی فرجام
به شوق لـــمس خوشبـختی انسان شعر می گوید
ولی این ماجـــرا تکــــرار رویــای خودآزاریـست
بــــرای آدمــی کـــــه با خــــیابان شعر می گوید
درخــــتی که به برگـــــش دل ببندد در تمام عمر
برای شــاخه ها از فکـــــر آبــــان شعر می گوید
کنار پنــــجره درگـــیر تردیــــدی که خواهد مرد
سکوت مبهمی از جنس عصــــیان شعر می گوید
.................................................................
25 مرداد 93
علی توکلی
در پناه حق...