سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 20 دی 1403
  • شهادت ميرزا تقي خان اميركبير، 1230 هـ ش
10 رجب 1446
  • ولادت حضرت امام محمد تقي عليه السلام «جواد الائمه»، 195 هـ ق
Thursday 9 Jan 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    گرچه باغ من از درخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم شعر را، عشق را، مکاشفه را همه را از نداشتن دارم...یاسر قنبرلو

    پنجشنبه ۲۰ دی

    غم را به زانو در آور

    شعری از

    حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

    از دفتر رها در خیال نوع شعر ترکیب بند

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ ۲۰:۵۳ شماره ثبت ۲۸۹۶۶
      بازدید : ۱۱۶۱   |    نظرات : ۱۶۷

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
    آخرین اشعار ناب حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

    ز زانوی غم سر بر آور
    و غم را به زانو در آور
     
    از این کوه ماتم سرت را ...
    فرا برده ، شب را سر آور
     
    تو بارانِ اردیبهشتی ...
    طراوت بر این آذر آور
     
    ببار و صفایی برای ...
    خزانِ ملال آور آور
     
    *
     
    که شب بی تو پایان ندارد
    خزان بوی باران ندارد
     
    *
     
    لبِ غنچه ات را بکن باز
    و گل را ز رونق بینداز
     
    لبی تر کن و آبِ گـُــل را ...
    رها کن تو در سوز و در ساز
     
    نقاب از سرِ چهره بردار
    بینداز این پرده از راز
     
    در این باد مو را رها کن
    هجا کن تو معنای پرواز
     
    *
     
    که لب تر کنی می شود مست ...
    زمین و هر آنچه در آن است .
     
    *
     
    زمین سوخت بی تو در افسوس
    نفس هست در سینه محبوس
     
    بِدَم تا ز خاکسترِ آن ...
    زمین جان بگیرد چو ققنوس
     
    به مژگانِ خود می خری تو ...
    خریدارِ هر نازِ طاووس
     
    کنارِ تو مه ، رو بگیرد
    و خورشید افتد به پا بوس
     
    *
     
    دمِ گرمِ تو چون مسیحا ...
    دَمَد روحِ تازه زمین را
     
    *
    در این شب بکن وا دوباره ...
    تو چشمانِ پر از شراره
     
    که از روشنای دو چشمت ...
    شود جلوه گر هر ستاره
     
    رُخت مثل یک کهکشان است ...
    و خورشید و مه گوشواره
     
    زمین و زمان و فلک را ...
    بچرخان تو با یک اشاره
     
    *
     
    که هستیِّ «هستی» ز بودت
    و دنیا طـُفیلِ وجودت
    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    3