اولین شعر سپید گونه من است به یاد شاعر بزرگ رنج کشیده ایران فروغ فروخزاد نوشتم روحش شاد
به رقص پرواز نی ام
در ظلمت شب
ماه رقص کنان
چشمک و عشوه ای بر جان زد
مست و سر مست
به پرتویی از نورجمال
با قطره های اشک آسمان
بر روزنه ای از قلبم
نور به جمال و
خود امید به نظر کمال زدم
با قطره های الماس گونه ناله هایم
خفقان شب دریدم
و قلب شیشه ای اش شکستم
با تکه های شیشه آن
با خونهای چکیده از انگشتم
نام خالق شب را حک
با خونم رنگ زدم
با نسیم باد که سوزشی از عشقم
بر نوک انگشتان خون چکیده ام زد
مرثیه ای از عشق با خون نوشتم
باد را با شلاق و ناله اش
نامه بر مرثیه عشق
بر کویر وخرابات زدم
ماه ناله کنان رقص خود
بر تیغ شمشیر بران زد
خونین و شیدا
بر رودخانه خموش
موج اشکی بر آینه اش زد
با طوفان دلش آن را شکست
ماهیان را از خواب خوش بیرون
به سطح آب پرواز
بر آب حیاتم
برقلب من
دریدن زد
بی جان و
مرا جان به جان کرد
شغالان این جارچیان زشت روی شب
فریاد و ناله و زوزه شان
در دل شب
بر مرثیه عشق من
هم رقص پرواز نی ام
سوزناک و رنگ جمال شد
جغد پیر شب شاهد و
ناظر و راهنمای زیبا روی شب
نور جمال به محفل ما شد