بیا اضلاع هر دو مثلث را بردار
بیا به جهان نقش تازه بزنیم
بیا برای مرغان غزلخوان عاشق
رکبی تازه از جنس حرف بزنیم
بیا برای شاعران دلمرده ی مست
شراب تازه بریزیم و حد بزنیم
بیا برای کهنه سواران مرکب عشق
زلال ناب بگوییم و دست بزنیم
بیا دست های مردمان را حلقه کنیم
و قلب جدیدی در جهان رقم بزنیم
بیا و قلم بردار و شعری تازه بگو
برای من برای او برای تو سبک بزنیم
بیا و نقش فرش تازه بکش
و رنگهای عجیب و غریبی بهم بزنیم
بیا تا خودِ صبح قیامت عهد بندیم
واز زیباییهای عشق حرف بزنیم
بیا تمام اقاقی ها قیام کرده اند
بیا برای آمدنت صف بزنیم
برای دلهای مجروح مادران عزیز
نمک دانها را جمع کرده شکر بزنیم
چقدر صبح شریفیست صبح آمدنت
بیا که عصرهای جمعه را ورق بزنیم
چقدر بی شکیبست قلب آمدنت
بیا پیاله های گلاب را بهم بزنیم
خدا کند که آمدنت زودتر برسد
بیا برای آمدنت خیمه ی دعا بزنیم
همه چیز مهیاست نیمه شعبان
خودِخود جمعه است بیا قدم بزنیم
بیا که جمعه ی آمدنت طلوع کرده
تمام جهان مهیاست بیا که سد بزنیم
میان هر چه خوبی و بدی است یکباره
قیامتی به پا کرده و فصل بزنیم
عجب روح غریبیست روح آمدنت
و حس نجیبیست بیا شفق بزنیم
دلی که غرق تفکرات تو شد
بیا که فکر و دلش به هم بزنیم
شکسته اند پشت قامت سروها
بیا که سرو های تازه ای بهم بزنیم
بیا که روزهای عاشقی فرق کنند
بیا که عاشقانه های عشق را بلد بزنیم
بیا برای آمدنت باران تا خود صبح
بارید بیا زیر باران قلم بزنیم
بیا فرق گذاریم بین آمدن و آمدنت
بیا که آمدنی تازه را رقم بزنیم