سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        جور سامری

        شعری از

        عباسعلی استکی(چشمه)

        از دفتر تقدیمی نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۳ ۰۱:۰۶ شماره ثبت ۲۸۰۴۱
          بازدید : ۶۹۵   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباسعلی استکی(چشمه)
        آخرین اشعار ناب عباسعلی استکی(چشمه)

        من آن آواره ی اردو نشینم
         فلسطین بوده نیکو سرزمینم
        همان وادی که اول قبله بوده
         رسولان را محل سجده بوده
        ز جور سامری آواره گشتم
        از این خواری خمیده گشته پشتم
        بجای من در آن قدیس محفل
         شیاطین پلیدی کرده منزل
        دهند شیطان پرستان را نشانه
        به زرین جام های کافرانه
        به فحشا غرقه کرده مردمان را
         به مسکر مست پیران و جوان را
        برای لوطیان محفل بسازند
         بر این کفران سر افرازی نمایند
        که این شیطان پرستی در زمانه
         بود مر سامری ها را نشانه
        جوانان شان چنین پندار دارند
        که خون مسلمین در شام دارند
        اگر کشته شود طفلی مسلمان
         همه چهچه زنان شادان و خندان
        تمام پرتو های دین اسلام
         که باشد آدمی را نیک فرجام
        جوانان را زدایند از مخیله
         به نیرنگ و به افسون و به حیله
        همان گونه که سالار جماران
         تذکر داد بر امیدواران
        بود بیمار ذات رهبران شان
         سرطان کرده لانه در درون شان
        نباشد چاره ای جز انتفاضه
         که شیطان را کند خوار زمانه
        کنیم پران با سنگ و فلاخان
         که بستانیم از این سامری جان
        رها سازد مطهر تربتم را
        فلسطین عزیز و مسجدم را
        تو هم چشمه بخواه ار می توانی
         شهادت را به رنگ ارغوانی
         
        از دوستان و اساتید بزرگوار که به صفحه شعر کمترین قدم رنجه می فرمایند تشکر و قدرانی نموده و بابت کاستی در وزن و قافیه پوزش میطلبم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1