قلب بي توقع من !
مهربانم !
من حتي در سردترين روزهاي سال نيز به گرمي هميشه بياد تو هستم ، پس بيا و بزرگي كن و به پاداش اين پايداري و عاشقيم ، گرم ترين بوسه هايت را به من هديه كن.
قلب من هيچ گاه از تو توقعي ندارد جزء يك چيز و آن كه هيچ وقت تنهايم نگذاري.
من فقط از تو توقع دارم كه هميشه حوصله ام را داشته باشي حتي اوقاتي كه حوصله ي خودت را هم نداري.
زماني كه روزگار باعث ميشه يه حس بد ، يه حرفهاي خورده شده و ناگفته روي دل مهربونت سنگيني كنه و پياپي آه بكشي ، باز هم سلامم را پاسخ دهي و با من حرف بزني.
خوب من !
اگر من آرزو كنم كه همه چيزها ، خوبش مال تو و بدش مال من باشد ، اما در آخر تو مال من باشي ، آيا اين معادله به ضرر من است ؟
مي دانم كه معرفتت بيش از اين است كه در شبي سرد ، مرا در زير باران بدون چتر خودت رها كني.
مي دانم كه بغض چشمهايم را حس مي كني آن گاه كه از شوق حضور تو پرم.
براي روشنايي اتاق تنهائيم ، حتي سايه ي تو كافيست چه رسد به حضورت كه چلچراغيست.
تو گلچين آرزوهايم هستي ! گل سرسبد تمام آرزوهايم !
تو آمدي و من به شوق ماندنت ، وجودم را در گلستان احساس تو كاشتم تا درختي تنومند شوم و بر وجودت بپيچم و نگذارم هيچ وقت ديوار احساس تو فرو ريزد.
گاهي كه حال خرابم مسري مي شود ، سعي مي كنم خودم را از تو دور كنم تا اين گونه نشوي ولي نمي توانم . من فشرده مي شوم در لحظاتي كه به انتظار آمدنت هستم و تو دير مي آيي.
روز تولد من فقط يك روز خاص نيست !
تمام روزهايي است كه با تو هستم. من هر لحظه با تو متولد مي شوم و اين اغراق نيست ، واقعيت محض و باور من است.
روز مرگ من نيز فقط يك روز خاص نيست !
تمام لحظاتي است كه قرار باشد ديگر بدون تو بمانم.
همنفس !
ما زمان را براي عشق خودمان نگه خواهيم داشت.