چهارشنبه ۲۸ آذر
زنى از تبار حوا شعری از فرحناز راسخ
از دفتر گم گشته نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۵۲ شماره ثبت ۲۶۷۷۱
بازدید : ۵۰۸ | نظرات : ۵۰
|
آخرین اشعار ناب فرحناز راسخ
|
من زنى هستم از تبار حوا
زنم ،زن ايرانم
زخم خورده از شلاق زمانه
زنى كه...
بهايش ،به مردش هست و بس
وگرنه ،پوچ و بى هويت
زنى كه زندگى نكرد براى خودش
انتخاب شونده هست،نه انتخاب كننده
معشوق است ، نه عاشق
او را جنس دوم مى دانند
در حسرت اول شدن
چشم به مردش
تا جواز دهد
جواز خنديدن
رقصيدن
شاد بودن
رفتن
ماندن
خواندن.......
تن عريانم را
سالهاست به بند كسيده اند
تازيانه مى زنند
تا ان شوم ،كه ارضا كنم
جنس برترم را
در همه حال...
و گرنه او از من گريزان
و جنس دون ديگر
سر راهش
و او باز مقتدر و توانا
و
من زبون و پست
............
زن كه باشى
گناه كارى
مجرمى
بد كاره و هرزه اى
با يك نگاه
با يك كلام
با يك رفتار
به زمينت خواهند زد
بعد به خاكت مى سپارند
هلهله كنان از كنارت مى گذرند
تا نوبت به زنى ديگر
و اين تكرار تاريخ من است
(از كتاب دلواژه هاى فرحناز راسخ)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.