حرفهایم همه بر خط احساس تو بی نظم شدند...
شعرهایم همه در راه تو بی وزن شدند...
لا لایی بخوان برای دل خسته ی من...
امروز بیست سال است که بی خواب شدم...
******************************************
اینبار مرا در آغوش خود بیدار کن...
اینبار مرا با نغمه ی خود بیدار کن...
خفته ای بیست ساله ام ای رفیق
اینبار مرا با عشق خود بیدار کن...
******************************************
سادگی آموختن آسان نبود...
بیست سال بر در این خانه نشستن آسان نبود...
این حجاب از رخ یارم هنوز
چون کناری نرفت،این همه سال آسان نبود...
******************************************
این همه سال مرا بر در خانه کاشتی...
هر دمی بر رخ سرخم تو غم کاشتی...
سرخ به زردی بشد و مس،طلا
کاش ز دوری غصه نمی کاشتی....
******************************************
پ.ن:
امروز بیست ساله که رو زمینم...
1393/2/31
******************************************
پ ن2:
بازم قالبش(غالبش)رو نمی دونستم:-)