دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عزیزکلهر بنیانگذار شعر وحشت ایران
آخرین اشعار ناب عزیزکلهر بنیانگذار شعر وحشت ایران
|
من زنده نیستم
هنوز هم
نمرده ام
اما
می دانم
که گورستان از قلب من آغاز می شود
آنجا که کلاغی
جهان را قار می کشد
قار
قار
قار
خدایا قیامت است
وگرنه با این پوزه ی خونین
گرگها
از من بوسه نمی گرفتند
من زنده نیستم
هنوز هم نمرده ام
اما
می دانم پیراهن سفید مرگ
یقه اش پاره پار است
و بوی قرص برنج می دهد
و آزادی
می دانم
که مرگ وقتی می آید
با آن چنگال های چرکینش
در کالسکه اش
دوشیزه ای سوار شده است
که دسته گلی سوخته را
برای آسمان در بغل گرفته است
که بکر بمیرد
قار
قار
قار
قیامت است
مگر غیر از این است
قار
که جاده های جهان همه از روی جسدم می گذرند
وهیچ آفتابگردانی
خورشید خود را
بعد از غروب نمی جوید
من زنده ام
اما مرده ای بیش نیستم
شاعر گرسنه ای
که وطن
به دست های تهی اش خندید
قار
قار
قار
عزیزکلهر
قسمت کدامین گور است ؟
که این گونه مورچه ها
به پایکوبی می روند
و سگ های قصاب خانه
تابوتش را به دندان می کشند
هنوز نمرده ام
و تمام شاعران سایت شعر ناب
برای دیدنم
درد را کادو کرده اند وبه کودکانم داده اند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.