با درود به دوستان خوب شعر ناب
این ترانه لُری را یکی از دوستان ام برایم فرستاده که بنده نمی دانم چه کسی سروده است .
دیدم زیباست ، تقدیم می کنم به بانو فروزان شهبازی عزیز و همه هموطنان خطه لرستان .
نه برنو دارم و نه اسب
و نه حتی در آشپزخانه کوچک ام
عطرِ پونه های وحشی را
آوازهای ام را اما...
چون گنجی پنهان کرده ام
برای تو می خوانم
برای تو...
از دشت ها و دامنه ها
از رودخانه ها و ستاره ها
تا دست کم خواب های ات
مثل دیوارهای این شهرِ غمگین نباشند
تا تو در خواب های ات
پابرهنه دنبال بزغاله ها بدوی
برای تو می خوانم
برای تو...
بر خیز و چوخای کوچک ات را بپوش
آواز بومی من و رقص لری تو
در این مکعب خاکستری چه حالی دارد ...!
.
.
پ.ن
برای تو می خوانم
برای تو...
.
(با سپاس از میثم دانایی عزیزکه گویش لُری را زحمت کشید)
نه تفنگ بر نو دارُم ونه اسبی
نه من اشپزخونه کچلوم بو پیدن وحشی ایاییه..
ولی یار یار ولی پنهون کردمه مثل دفینه
سی ته بخونم...
سی تو....
و دشتل ودامنه یل
و رویل و اساریل...
تا لااقل دلت مثل دیوارل ای شهرغمگین نبووه..
تا تو من خوولت پا پتی ودین کریل بدووی...
سی ته ایخونم..
سی تو....
وریس و چوخای کوچولوته بکن وبر
یار یار مه و رقص تو..
من ای لباس چه حالی داره وقشنگه.....