شعرم این بار از غزل دوراست
بر سیاقی که طنز منشور است
رفته رفته که عید می آید
شب عیدی سعید و منصور است
میرسد عید و جیب مان خالی
آنکه بی پول زنده در گور است
سبدی داده اند بهر آش
حیف و صد حیف آشمان شور است
سود پاک و حلال یعنی چه
کاسبی را که از خدا دور است
گر نداری برو گدایی کن
سر راهی که نقد و مقدور است
هرکسی سفره اش زنان خا لیست
پیش اقوام و خویش منفور است
آنکه دزد است و محتکر دیدم
حاج عبدالفلان مشهور است
بهر آنکس چو من فقیر و ندار
ااو جو لاشه عید سا تور است
می خورد کاسبی قسم به دروغ
خلق تریاک او چو وافو ر است
دم نه بلکن خروس می بینم
او قسم خورد و چشم ما کور است
زیر این چرخ هر که له شد شد
همچو ماهی که در کف تور است
بهر مردی که در کسادی رفت
ناز همسر چونیش زنبور است
گر نداری بخند گریه مکن
زانکه ما را به خنده منظور است
پ ن
سلام بر تمامی مدیران شاعران اعضا مراجعین و همه وهمه ایرانیان محترم
سال 1393 را بر همگی عزیزان پیشاپیش تبریک عرض مینمایم
وبهترن هارا از خداوند رحمن میطلبم و عالی جنابانی که این حقیر را مورد لطف بی دریغ خویش
قرار میدهند و نمیدهند سپاسگذارم و اگر بنده به علت بیماری آرتوروز گردن نتوانستم تشکر نمایم
مرا عفو وهم اکنون از همه عزیزان قدر دانی خودم را تقدیم مینمایم هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز
در پناه خداوند منان