يخ زدم از دوئل عشق غلط انگاري
باز هم خيمه زده ابرك ناهنجاري
اي كه گفتي همه شهر تورا مي خوانند
تو كه از قيمت بالازده بي مقداري
سالها دل طلب جام جمت را مي كرد
آنچه خود داشت زدست رفت ز ناهشياري
صبحگاهي كه دلم عاشق شبنم مي شد
باورش بود كه زيبا تري از رخساري
كام تا كام به بالاي خطر رفتم وباز
ديدمت قله آتش زده از انكاري
انفجار همه ريشه گل كار تو بود؟
وه كه تخريبگر غنچه، لب گلزاري
تا هُمايت زده بود سايه به پهناي شكوه
نور هم معركه اش بود كه تو سرداري
جاي تا جاي، سر حرمت دل مغلطه بود
تا سره كم شود از ناسره ِ بازاري
اي كنونت شده رنگين هواهاي سيه
خوش بحال غم ديروز كه بود تكراري
طعنه بر كار رقيبان شرر باز چه سود؟
مدل از شهره بازار ِشب ِسرباري
سيلي سرخ ،دو چشمان ترم را زده ام
كه شدند محو تماشاي دل بيزاري
شام تا شام نگه بر در بي تابي بود
شد خجل ماذنه هاي سحر و افطاري
ابر هم طعنه به "باران"سكوتم زد وگفت:
اي دل ساده چرا نامه بر ِاسراري !
ظهر29/11/92 چناران
چه راحت چشمانش را فروخت!!!هرکجا هست خدایا تو نگهدارش باش
از همه دوستان نهایت امتنان را دارم.