دوباره شکر گویمت ز سنگ سخت امتحان
که انشراح سینه بر
عمار و یاسر آورد
دوباره شکر گویمت ز آفتاب کربلا
تموزه میزند به پیکر عتیق یک حبیب
که مظهری برای پیر مردکان
که عمر خود تباهه در کویر میکنند
دوباره شکر گویمت ز رود نیل
که گر شکفتنی نبود
عصای موسی (ع) اژدها نشانه بود
دوباره شکر گویمت ز چاه مرتضی علی (ع)
عجب صبور و ژرف بود
که سر این امیر را
به هیچ رهگذار بی ادب نگفته تا بحال
دوباره شکر گویمت ز مصطفی محمد امین (ص),
که گر نماز را برایمان
به حلقه ای نمی نشاند
چه کور کورکانه تا ابد
به داستان بتگران
چه قرنها الاغ پیر
سجده گه به صفه بود
دوباره شکر گویمت به اهل بیت عصمتت
به عارفان درگهت
که خوان عشق را نشانی از صمد
ز مهد موسی و مسیح و مصطفی
به دست آدمی امانه میدهند
دوباره شکر گویمت
به کعبه گاه دل که گر
فقیر باشم از سفر
به حج دل
تو را به خانه خودت
نظاره در فلق به سجده ای
تماشه گر نشسته ام
دوباره شکر گویمت به آن زمان که از عدم
مرا رها به امتحان ,
تو سازه از خودت شدی
که لقمه حرام را به دوزخت کنم حرام
تو را به دوزخ و جهنمت به شکر سجده گشته ام
که گر نبود
مرا به بارگاه عافیت گذر نبود
تو را دوباره شاکرم
که در چنین زمان
به نقطه ای از این جهان
به شکر سجده گشته ام .