سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 5 بهمن 1403
  • انتخابات اولين دورة رياست جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ ش
25 رجب 1446
  • شهادت حضرت امام موسي كاظم عليه السلام، 183 هـ ق
Friday 24 Jan 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

    جمعه ۵ بهمن

    ردپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا (قسمت اول )

    شعری از

    مصطفی فخاری

    از دفتر شعر طیّب نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۲ ۱۹:۵۲ شماره ثبت ۲۳۹۷۹
      بازدید : ۴۹۱   |    نظرات : ۱۴

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر مصطفی فخاری

    اهل اصفهانم  روستایی

    غرق روزگارم با نداری سازگارم

    صدایم بد نیست ذره ای بی تکلمم

    ملولم از سردی ها معلولم از دست و پا

    مادرم همجنس آب پدرم با دلی شاب

    دوستانم همه سبزند

    خدا کمی نگاهم می کند .شکر!

    به بدیهای سختم به عمر بدبختم

    ستیزم را در چشم شما نمی گنجاند

    من دین محمد دارم

    مهرِ ولی

     درهر نفس حسنین را دوست دارم

    قبله ام در راه شیری

    ساجد است الگویم

    دشت پر گل می بویم

    روحم تبلوری چون قطره های باران

    رو به آسمان می بارم

    من وضو با اشک زمان می گیرم

    نماز به رنگ آسمان می خوانم

    کعبه ام مثل گوهر یک غنایی 

    کعبه ی چشم من دلِ بینایی

    اهل اصفهانم روستایی

    دکه ام نوشت افزار

    از نقطه ی بابا آب داد تا مقطع دانایی

    گاهی می فروشم قََلَم به کودکی

    بهر تکه نانی ، نشود سفره ام خالی

    یا شاید شوم روزی خان

    چه آرزوهای پر سراب

    گِرددر خیال، نقش برآب

     کساد اندر کساد

    خوب می دانم افکار من پوشالی است

    اهل اصفهانم  روستایی

    شعری شاید بگویم

    به نگاهی در اوج به صفا یی از خاک پاک

    شعری از کوچه پس کوچه های شهرم

    یا خاطری درد ناک

    برادرم سر نهال نوجوانی

    برادرم سرتنه ی توانایی 

    برادرم از شوق عشق وطن

    برادرم با تیر هجوم دشمن کشته شد

    مادرم هر روز هنوز گریان بود

    برادری دیگرم  پای رفتن به پیشه کشته شد

    برادرم وقتی کشته شدآسمان سرخ بود

    از دل چاکم من می پرسم !

    این است مروت روزگار؟

    دو برادرم زیبا شدند

    زیباتر  از دانه ی انار

    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    2