دلم تنگ است : 9( هرمی مختلف القافیه)
دلم تنگ است
و هر سازی که می نازی بد آهنگ است
که شاید دیدبان آسمان هر جا بدین رنگ است
تو می باری تگرگ از خاطراتت سخت چون سنگ است
در آغوشت پر از لرزه و جنجالی و بیماری شبیه جبهه و جنگ است
دلم سنگر
درون خاطرات زشت خود بنگر
شهیق عشق پوشالی و مرجانی مزن دلبر
بکش تا قصّه می گوید طنین دیدها در محفل محشر
نگارنده برازنده و دل زنده هویدا گشته تیرت در فلک ابتر
تو زیبایی
درون قاب عکس دل تو دریایی
به کامت زنده ماندم ای سفیر و اهل شیدایی
به نیکی یاد کن دردم هوس سردم به دیدارم نمی آیی
دلم گرم است و می سوزد از این آهای شبگیرم تو سرمایی
دلم بیدار
زدردت سال ها غمخوار
شدم قربان و همخوانم در ودیوار
نگو بشمار رفیق نیمه راهی تو سکوتم عار
صدای غرّش مسکین بی خانه تو ماذانه فقط آوار
بیا ای یار همدردم
تو سرمای کلامت خسته و سردم
مرا آغوش کن این بار دلم تنها و دلتنگم
چو پاهای شتر سنگین مرا کوبیده بر سنگم
صدا کردم کمک خواهی به سختی خواندی آهنگم
ستم بارید
چو دریا موج غم غرّید
به قلب کودکان پیران نمت بارید
تویی چون غار مشعل دار نفس ها را همی بلعید
اذان دلگشایی را تو این سرما و این گرما درون لحظه ها تابید
خدا داند
ستمگر ها نمی مانند
بهشتی نام خون آشام نمی خوانند
تو دنیا معرض بیماری و زشتی هدف خالند
دل سنگ و گل بی رنگ و چشم تند و بی جانند
به خود بنگر
شدی یک کشتی در دریای بی لنگر
از این مین های نابودی و دلدوده زدم سنگر
خدایا دور کن از دشت از بستان آن غول های درد آور
زمان موج بی همتا و گل ها پرپر و آوا تو این بلوا خودت داور
گل ولاله
تو شهر عاشقان باریده چون ژاله
گلستان همه رنگارنگ به صد فریاد و صد ناله
برو ای غول درد آور نیا هر گز زمینت شور و پر چاله
گل صدها شقایق خون دل خوردند و ماهی ها تو دریا بی سر و باله
قالب هرم ابداعی جدید از :
جاسم ثعلبی (حسّانی) 07/12/1392