جناب فکری برادر مهربانم این هدیه کوچک تقدیم شما به مناسبت تولدتان
همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است
چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان
فقط ساده می توانم بگویم تولدت مبارک
این چندمین تولد توست؟
و چندمین انبساط مجدد کائنات؟
این چندمین بارخلقت است؟
و چندمین انفجار سکوت؟
چندمین لبخند آفرینش؟
خورشید را چندمین بار است که میبینی؟
و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟
و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟
چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟
چندمین دم!؟
چندمین آن!؟
آه که تو چقدر خوشبختی!
و جهان چه پرغوغاست
اهل جنون
چقدر خوشحالم
تو هستی پیشم
دارم به دستات
وابسته میشم
تو عمر منی
بی تو میمیرم
دستای تورو
تو دست میگیرم
یه حسی دارم
وقتی اینجایی
هر جا که میرم
تو هم میایی
وقتی میخندی
دیونه میشم
با تو وقلبت
هم خونه میشم
میخوام همیشه
باهات بمونم
من مثل مجنون
اهل جنونم
من دوست دارم
تو عمر منی
توی خیالم
قدم میزنی
با هرم تنت
زندگی کردم
ببین چه جوری
دورت میگردم
ببین جای توست
قلب حقیرم
تو که نباشی
از خودم سیرم