پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر ابراهیم حاج محمدی
آخرین اشعار ناب ابراهیم حاج محمدی
|
حدس می زنم ،
حس نکرده و نمی کند ،
به هیچ وجه ،
هیچکس ،
در هوای سرد ،
حال و روز باغ را .
درک می کنند ،
کاج های نازنین شهر ها ، نه
بلکه سروهای لخت و عور باغ ها ،
غرور یک کلاغ را .
مه گرفتگی است ،
شب ،
چشم ها به هیچ هم نمی خرند ،
پر رمق ترین فروغ منبعث ترین ستاره های داغ را !
باغبان ،
در انبساط آفتاب ،
ممکن است ،
تر کند به چای هیزمی دماغ را !
دیده ای اگر در انزواست قاصدک
از قصور آفتاب نیست ،
جَدی ،
برج طالع اقاقیای برف هاست ،
حمل برج طالع شکوفه ها
به مرگ طاقدیس ها قسم ،
که زند واف ها ،
اوپانیشادها نخوانده اند !
بد به حالشان که نگذرد !
شعله ور بود اجاق هایشان ،
به آتشی که برد ،
آبروی تاغ را .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.