دلیل خنده هایم، زود برگرد
که بی مهری، ندارد سود... برگرد
ببین دل نازکم... طاقت ندارم
به این زودی نگو بدرود... برگرد
نوشتی: می روم آسوده باشم!
اگر حالا دلت آسود برگرد
نبودی آتشت خاکسترم کرد
چه ماند از هیزمم جز دود؟ ...برگرد
زمین خنده هایم بی تو خشکید
به خاک تشنه ام ای رود برگرد
شبی که بغض تو در واژه پیچید...
تمام دفترم تر بود!... برگرد
چنان روز و شب از عشقت نوشتم...
که در دستم قلم فرسود...برگرد
همان قاضی که حکم رفتنت داد...
پشیمان زیر آن افزود:برگرد
نماز گریه هایم را خدا دید
خدای عشق هم فرمود:برگرد