پنجشنبه ۲۹ آذر
|
دفاتر شعر وحید خانمحمدی (ياور)
آخرین اشعار ناب وحید خانمحمدی (ياور)
|
ديگر از آغوش
از بوسه و تن سخن نخواهم گفت...
عاشقانه هايت هم
ارزاني وجود رنگانگت...
چه ميدانستم
هر نيازم بازيچه ي
خنده ي لبانت خواهد بود...
من ديرينه همدمم را يافته ام
هماني كه بي منت جان مي ستاند...
ملك الموت شرافت دارد
بر احساس هاي متعفنتان...
بعد از اين تمام عاشقانه هايم
فداي يك تاره مويش...
روي سخنم با شماست:
و چه بی تفاوت بر هم میزنید
خلوت تنهایی آدمی را...
و چه سرفرازانه شیهه میکشید
پیروزی شکست خورده تان را...
و چه با افتخار نعره میزنید
كرده ها بر پیکره احساسم را...
چشمانم سیر است از دیدن
شمایی که نام آدمی یدک میکشید...
و تنم پر از زخمهای
دشنه های به زهر آلودیتان...
و دلم شکسته تر از آنی که
برایش مرهمی باشید.....
راحتم بگذارید....
نفس برای کشیدن کم دارم...
پ.ن: افسوس بر تمام باورهاي
بر باد رفته ام...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.