سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        برای کوهستان !

        شعری از

        ایوب خسروی

        از دفتر آخرین نفس های زمین نوع شعر ادبیات کُردی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۲ ۱۸:۳۷ شماره ثبت ۲۱۶۴۱
          بازدید : ۱۵۵۸   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ایوب خسروی

        داخی گرانم بوو کویستان

        به دوای سوتانی دارستان

         کویستانی روت و قوت

         سه ری شه رمی وه کو مندالیکی هه تیو

         له خویندنگا له به ر شرولی جلو به رگه که ی

        له سوچیک دا بی هاوری و بی برا

        بی پشتیوان

         خه ریکه چرکه به دوای چرکه

        سیس و لاواز و بی تین ئه بی

        داخستوه !

        کویستانی سه ر به رز و بالا به رز

        پر له دارستان و پر له باران

        بوه ته کوگاییکی ره ش

         له ئه ندامی سوتاوی داری به رو و قسقه وان

        گویژ و هه رمی و هه رجن و که یکف

         دارستانی که باله نده وای بیر ده کرد

        هه تا هه تایی بی

         به لام ئه ویش سوتا

         ئه ویش به بای فه نا ئه سپیر درا !

        ئه وکات که شه مال

        به ده ستی پر له خوشه ویسـتی خوی

        ئه گریجه ی پر له پیچ و ئه شــکه نی ده رویشی شه یدای قزوانی

         شانه ده کرد

        باله نده ی بی قه راری نیوان خه زه لی وه نی پیر

         به ده نگی خووشی خووی

        سیاوچه مانه ی به هه شتی یه زدانی

         بوو کویستان ده خویند

        هه رگیز بیری ئه وه ی نه کرد بو

        زولفی په ریشانی ده رویش قزوان

         ببیته خوله میـــــــش له سه ر گوره که یدا !

        هیلانه ی باله نده ی بچوک و چیروک بیژی کویستان

        له قور و بنیشت و مومی هه نگی جه نگاوه ری کویستان

         له درزی ره قی به ردیکا

        جوری سازرا بو

         هیچ کات دالی پیر

        بیری نه ده کرد

        تینی ئاگری بی ویژدانی

        خوان و مانی باله نده ی کویستانیـــــــش بروخینیت

         چه بی ده نگ روخا و بو به زوخال !

        به رازی لانه وازی سه رلی شیواوی بی که س  

         هه م مالی روخاو و هه م خوانی دزینرا 

         هه م رومه تی له ئاوینه ی هیچ که س دا به جوانی نه بینرا

         هه م کوژرا و هه م فری درا

         ئاگر ، دوستی ئه ویش نه بو

         ته نانه ت بستی زه وینی بوو نه ما

        تا کو روژی تر له ژیانیدا پی به سه ربا !

        ئاخ و سه د دا

        ترجمه ی فارسی

        داغی سنگین بر دل دارم برای کوهستان

        پس از سوختن جنگل

        کوهستان عریان

        سر خجلت را ، همچو کودکی یتیم

        در مکتب ، به خاطر لباسهای کهنه اش

        در گوشه ای بی یار و بی برادر

        بی پناه

        دارد لحظه به لحظه

        پژمرده و فرسوده و سرد می شود

        به زیر انداخته است

        کوهستان سر بلند و بالا بلند

        پر از درختان و پر از باران

        شده است انباری سیاه

        از اندام سوخته ی درخت بلوط و نارون

        زالزالک و امرود وهرجن وکیکف

        درختستانی که در نظر پرنده

        ابدی بود

        او هم سوخت

        او هم به باد فنا سپرده شد

        آن هنگام که باد شمال

        با دست پر از عشق خود

        زلف پر از پیچ و اشکن درویش شیدای نارون را 

        شانه می زد

        پرنده ی بی قرار میان برگهای ون پیر

        با صدای زیبایش

        سیاوچه مانه ی بهشت یزدان را

        برای کوهستان می خواند

        هرگز فکر نمی کرد

        زلف پریشان درویش نارون

        خاکستر شود ، روی مزارش

        لانه ی پرنده ی کوچک وترانه سرای کوهستان

        با گل و شیره ی ون وموم زنبور جنگجوی کوهستان

        در شکاف سخت صخره ای

        جوری ساخته بودش !

        هرگز دال پیر

        فکر نمی کرد

        آتش بی وجدانی

        لانه ی  بلبل کوهستان را هم خراب کند

        چقدر بی صدا آوار شد و به خاکستر نشست !

        گراز خانه خراب بی کس

        هم خانه اش خراب شد و هم سفره اش دزدیده شد

        هم رخسارش در آیینه ی هیچ کس به زیبایی دیده نشد

        هم کشته شد و هم دور انداخته شد

        آتش دوست او هم نبود

        حتی یک وجب زمین برای او هم نماند

        تا یک روز از عمرش را در آن به سر برد !

        صد داغ و درد

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4