يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر حسن درویشی (فاحه)
آخرین اشعار ناب حسن درویشی (فاحه)
|
نفس کشیده ای انگار در هوای دلم که از ازل به هوای تو مبتلای دلم منم شکسته ی آن ساز ناهماهنگت که میدمد نفست هرزمان ز نای دلم امید من همه آن باشد از خدا که شبی رسد به گوش ظریف تو ناله های دلم ندیده ام به همه عمر خویش رسواتر گدا تر از همه در پیش توگدای دلم به وسعت نفست بال قلب من جاریست که مرز کشور عشق است ابتدای دلم از آن زمان که تو درجسم من دمیده شدی فراتر از ابدیت شد انتهای دلم برای صید تو خوشتر ز دل مطاعی نیست اگرچه خوار و حقیر است محتوای دلم عجیب این که پس از عقده های پنهان شد لب چو غنچه ی بسته گره گشای دلم اگر چه خلوت ما درخور بزرگان نیست بیا به دیده ی منت به سرسرای دلم زمان آن شده تا نقل انجمن بشود حدیث زلف پریشان و ماجرای دلم چه ماهرانه برد کشتی وجود مرا به سوی ساحل چشم تو ،ناخدای دلم بریخت خون مرا تیغ تیز مژگانت ز کوی فاحه گذرکن به خون بهای دلم تقدیم به همه ی شما دوستان از سواحل زیبای جزیره ی کیش
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.