سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        معلول توانمند

        شعری از

        عباسعلی استکی(چشمه)

        از دفتر تقدیمی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۸:۵۴ شماره ثبت ۲۰۹۳۹
          بازدید : ۹۷۵   |    نظرات : ۴۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباسعلی استکی(چشمه)
        آخرین اشعار ناب عباسعلی استکی(چشمه)

        مرا در کودکی دل مهربان بود

        دو پایی سرکش و آهو رمان بود

        به روی تور والیبال کوچه

        دو دستم ساق دوش آسمان بود

         به ناگه تب به جانم شعله افکند

        تمام دست و پایم نیمه جان بود

        از آن پس طاقت رفتن ندارم

        دو پایم بی عصب بی استخوان بود

        کناری دور از بازی مکانم

        عصا و گوشه گیری آشیان بود

        تماشا حسرت صحرا دویدن

        به روی شانه ی من سایه بان بود

        تنم رنجور امّا روح سرکش

        به درس و کار همچون پاسبان بود

        کنون عمری گذشته با غم و درد

        مرا مانند یک چشمک زنان بود

        مسیری را که رفتم با اراده

        جدالی سخت تر با سالمان بود

        (از کوتاهی در قوافی پوزش میطلبم)

        عباسعلی استکی 91/11/12

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۹ شاعر این شعر را خوانده اند

        عبدالوهاب (وهاب) شیرودی

        ،

        فرید عباسی

        ،

        مرضیه قدسی

        ،

        رضا آرمان

        ،

        فروزان شهبازي

        ،

        میثم دانایی

        ،

        فریبا مُطاعی

        ،

        حسين باران(کاک باران)

        ،

        حوریه(دلشید)اسماعیل تبار

        ،

        مینا فیروز

        ،

        زهرا چوبداری

        ،

        محمد_نوروزی

        ،

        خوجه خرسه(خسرو خرم آبادی)

        ،

        محسن حامد (باران)

        ،

        طاها محبی (حزین)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        ایـّـوب ایـّـوبی

        ،

        فرمیسک مقدم (هاوارِ هَه لوی)

        ،

        آنا پورتقی

        ،

        بهروز حبیبی

        ،

        رضا نظری

        ،

        نیره ناصری

        ،

        هادی بیابانی

        ،

        اندیشه(امیر ابراهیمی)

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        يدالله عوضپور آصف

        ،

        سیده نفس احمدی

        ،

        فاطمه نجف زاده

        ،

        پروانه نیک اندیش(تنها)

        ،

        سید حمید رضا مرتضوی(برگ سبز)

        ،

        محبوبه زیدی (ماه پوپک)

        ،

        سعید سعادتی فر(غمخوار)

        ،

        سیدحسین غفاری

        ،

        طيارغيبعلي زاده

        ،

        اسامه یعقوبی

        ،

        الهه معین زاده(نسیم شرق)

        ،

        پوریا دانش مایه

        ،

        مهدی خدایی (آیدین)

        ،

        مبین تخلص بغض دلتنگی

        ،

        سمانه هروي

        ،

        سمیه سلطانی(سایه عشق)

        ،

        محمدجوادمنوچهری(گیدا)

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        ،

        پونه سادات محمدی

        ،

        علی نیاکوئی لنگرودی

        ،

        معصومه عرفانی (عرفان )

        ،

        نادر اقبال

        ،

        امير حسين اميريان .د

        ،

        علیرضا خوش روی (شاعر بد خط)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1