اعتیاد روح شیطان مرگت باد
از وجود تو شود دل ها نا شاد
بس جوانه بدریدی چون کفتار
هر چه سرو بود را کردی معتاد
تا که پیش پای تو در غل شوند
مادر از غمش گرفتاری غمباد
سایه ی سیاه، از ابری تاریک
نیست کنج شهر خانه ای آباد
اسلحه ی شوم به دستی نا پاک
می کند فساد در عالم بیداد
هر جوان که غرّه شد کردی در بند
پیر مرد خسته با عمرش بر باد
همسری به شوی معتادش گریان
اعتیاد از همه شرّت فریاد
عباسعلی استکی 91/10/13