سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      سایه ی سرد

      شعری از

      فرید عباسی

      از دفتر دیار نوع شعر بحر طویل

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲ ۲۳:۳۵ شماره ثبت ۲۰۶۱۷
        بازدید : ۱۶۵۹   |    نظرات : ۶۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر فرید عباسی

      امروز شنیدم که دراین عالم اعجوبه و دنیای مجازی به نظر گاه و بخواندم نظری از نظرات یکی از اهل قلم را  ( به نظر اهل عدم بود !) که طنین سخنش  بود به لحنی گذرا بر من بی حوصله از هر نظر اغوا و دروغی که سبب شد بروم بر سر یک پیچ و نشینم و بخوانم  آنچنان گفته ی  بی پایه ی خامی که بگیرم  قلم و طرح سئوالی بکشم من : که چرا مردم بد خواه زیاد است و جهان غرق عناد است و تحمل  در حریم جاده های شعر و احساس فراوان بی نهاد است و دراین صفحه ی ناب نایاب  . که دل آرامی این جمع  براین پایه چنان محکم و همراه ثواب است که هر لحظه ی آن همچو بریدن از سراب است و حباب است ...؟!  و پر از اشعار ناب است و به هر سو نگری فرصت یک خامه ی کمیاب و زلال است و جمال است و کمال است و دراین حال به خود گفتم :  اگر این همه  شاعر که دراین قافله جمع اند،  خراب اند و همه در حال خوابند .پس چرا غرق جوابند ...؟   و تو تنها ای رقیب بی نشان فکر معیوب کنی بر جمعمان تا کجا میرود آواز شومت بنشین زهر بخور ساکت باش و دم نزن که دراین بادیه هر کوزه پراز آب زلال است و محال است که در دایره ی پاکی این جمع . تو تخریب نمایی  بتوانی  که زیانی  برسانی...    و در آمد سخنم  بر سر سوزن ذوقی و بگفتم که چنان است :

      گل بی خار خداست ...!

        و تو ای خار میازار دل نازک  گلزار وبدان قافله سالار من از این توطئه ها نشود زار و نگردد به سخنهای دروغین شما ناهموار و نرود از دل ما مهر دل انگیز ی آن یار که با محنت بسیار بکوشید خروشید و علمدار شد هر بار و من و میکده هم کوزه به دوش در پی جام شرابش رهسپاریم همه ..

      و تو ای سایه ی سردی که شدی مایه ی اخبار عده ای بیکار و پدیدار شدی در همه بازار و گذشتی ز همه خوبی وچه  اصرار برآن مایه  و پندار بد اندیشه ی بی ریشه ی  بد پیشه ی بسیار دل آزار..؟ ...  بدان  بر سر هر کوچه ی این شهر شحنه ای هست  قلمدار و توانا به فرود  آوری گرز  گرانِ سخنی بر دل افکار پراز توطئه ی  بسته ی  دیوار .... که کشاند چون توای را عن قریب به زیر آوار...  دست بردار از این بازی  خامی که نگیرد  کس در این جمع به کار.... چون بود خامی گفتار تو ای باور بیمار....  پیشه بگذار و برو از این دیار که نداری تو خریدار دراین جمع گل و بلبل و آواز بهار .......

       

      تقدیم به جناب فکری عزیزمدیریت محترم سایت و هوا داران ایشان

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1