سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        جنگِ طف 14 شجاعت و حمله ی امام حسین (ع)

        شعری از

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        از دفتر واقعه ی جنگ طف نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲ ۱۸:۰۶ شماره ثبت ۲۰۴۷۳
          بازدید : ۴۵۹   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        جنگِ طف 14  شجاعت و حمله ی امام حسین (ع)

        خواندم در کربلا ظلم و ستم ، از سرودن درد می پیچد دلـــــــــــــــــــم

        اشکِ چشم چون رود جاری می شود ، بر دوش خسته همچو باری می شود

        قصه ی تنهایی  در جنگِ حسین ،  انتقامِ واضح از جنگِ حنیــــــــــــن

        وقتی نورِ ساقی ها خاموش شد ، سرورم در حمله اش بی هوش شد

        قطع کردند دو کفِ دستِ دلیر ، تیر کوبیدند به چشمِ آن وزیــــر

        چند نیزه سینه اش را باز کرد ، روح ابو الفضل با حسین پرواز کرد

        مشغولِ نالیدن شده در احتضار ، جان فدا کرده دلش با افتخــــــــــــار

        دودِ عنبر در هوا پیچیده شد ، بویِ ابنِ فاطمه جوییده شــــــــــــــــد

        هر که هستی قسمت دادم به دین ، سر نبر تا بو کنم جسمِ حسین

        الخلاصه درد و زاری شد زیاد ، اهل حق در ناله و دشمن چه شاد

        روحِ عباسِ حسین پرواز کرد ، گریه و زاریِ زینب باز کـــرد

        کودکان در خیمه جوشان آمده ، در نهایت جسمِ بی جان آمــــــده

        دشمنش بازویِعباس را برید ، ابو الفضل به آرزوی خود رســــــــــید

        با حماسه عذر خواهی کرد ز دست ، در بغل داداش خود را چشم بست

        ابنِ زهرا یاوری مصلح ندید ، ناله های تشنه ی اطفال شنید

        گفت زینب جان حمایل را بده ،  مشکِ آبی  با وسایل را بده

        جانِ من خواهر همان سجاد را ، در غروبم عدل یار آباد را

        دردِ من سکنه و اطفال و عیال ، رهبری کن عائله جانم ننال

        شیر زن باش خواهرم در سفرت ، وقت دیدارم جهانِ آخــــــــــــــــرت

        اشک ریزان  به تن کرد جامه ی جنگ ، با شجاعت دل اسیرِ دردِ سنگ

        با وداعش قلبِ خواهر شد حزین ، ای مسلمان عشقِ زینب را ببین

        سایه کم کم در ظهور آمد پدید ، سرور میدان دلِ دشمن رسید

        شیر جوشان قاصدِ جنگ آمده ، با سر و جان در پی مرگ آمده

        ساعتی در میمنه دل شد پدید ، لحظه ای در میسره سرها برید

        خیلی از کفار با طعنش فرود ، سوز داد اجسام در آتش و دود

        جبهه ها از ضرب سیفش الفرار ، ابن حیدر چون علی در کارزار

        حدسِ دشمن هان علی ظاهر شده ، سیفِ ذوالفقارِ خود ماهر شده

        ترس دارند از علی در قهرِ باز ، فرصتِ قتلش شده وقتِ نـــــماز

        جمع کرده جبهه ها در یک مسیر ، می خروشد بر ستم میدانِ شیر

        خشک شد حلقومِ سر دار از عطش ، خون می بارید نم نم از سرش

        لحظه ای یک سایه جوییده کنار ، یک نفس را تازه کرده در مزار

        ناگهان با مکر صد تیر آمده ، جسمِ پاکش طعن شمشیر آمــــــــده

        روی شمشیرش دلیرم تکیه کرد ، وسطِ میدان پریشان در نبرد

        ساعتی پیچید از درد و الم ، با خدا راز و نیازش درد و غـــــــم

        شمر آمد ضربه ای زد در سرش ، جرقه ای زد قلبِ نازِ دختــــــرش

        در زمین افتاد دو سر بالا نهاد ، سویِ خیمه گاه دو چشمش را گشاد

        دل به دلبندِ خودش تسلیم کرد ، انقلابی در جهان تنظیم کـــــــــرد

        روحِ او با روحِ یارانش دوید ، در بهاری سبزگل هایش کشیـــــــد

         

        جاســــــــــــــــــــــم ثعلبــــــــــــــــی (حسّانـــــــــــــــــی) 07/09/1391

        سروده ی بعدی جنگ طف 15  آتش زدنِ خیمه های امام توسط لشکر یزید

        با من همراه باشید و اجر ببرید که در قیامت حسین یاور شیعیان اســــــــت .

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6