سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        جنگِ طف 4 مسلم ابن عقیل سفیر امام حسین در کوفه

        شعری از

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        از دفتر واقعه ی جنگ طف نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۰۲:۱۳ شماره ثبت ۲۰۰۷۰
          بازدید : ۴۹۹   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        جنگِ طف 4  مسلم ابن عقیل سفیر امام حسین در کوفه

        اهلِ کوفه دل تکلّف کرده اند ، شکل قوم عاد  تخلّف کــــــــــــــــــــــــــــــــرده اند

        نامه ها ارسال کردند دعوتش ، با دل استقبال کردند همتّــــــــــــــــــــــــــــــــــش

        راویان گویا که پی در پی رسید ، مخبرِ دعوت شدند ضدِ یزیـد

        ظاهراً خواهان بیعت با حسین ، رشوه خوارانِ دل مستکبریـن

        شیر در راهِ شفاعت آمده ،  گام در راهِ عدالت ســــر زده

        در دلِ دریا رسید ابنِ عقیل ، فتنه در کوفه فروزان شد چو ســـیل

        وقتی مسلم پا نهاد شهرِ علی ، ظلم و استبداد کوبیده دلــی

        صد هزاراز دلبران بدنام شدند ، با عنادِ حاکمان اعدام شدنـد

        شهر کوفه شهرِ پر آشوب و سرد ، شهر اصنام غالب و مغلـــوبِ  درد

        هر کجا تخت و وزیری خفته اند ،  با هزاران حارصی آورده انـــــد

        جای جایِ شهر تاریک و خموش ، مسلمم در زیر دیگِ غم به جـــوش

        پای در دروازه ی شهری گشود ،  حرفِ دل در قلب و گیرنده نبــــود

        خبر مسلم به کوفه چون رسید ، دور خود یک تن به جز طوعه ندیـــد

        درِ رحمت بسته شد از آن صفا ، اعلام شد خبثِ یزیدِ بی وفــــــــا

        مردِ خسته چون سرِ کوچه رسید ، از کلاغان سیاه دعوت ندیــــــد

        زنِ پیری در خیابان دیده است ، رازِ خود با مهربانی خوانده اســــت

        با متانت قدم در خانه نهاد ، از خستگی در خواب درباری فـــــــتاد

        موجِ سربازان مسلّح با زری ، در خیابان گشت در پی اخـــــــتری

        خبر در دربارِ ظالم پخش شد ، مسلم آمد در کناری نقش شـــــد

        توده توده لشکر آمد نزدِ آن ، در سکوتِ شب نشستند رصــــــدِ آن

        طوعه با مرشد دلی بیدار کرد ، خبرِ از درگیریِ اشرار کـــــرد

        مردِ میدان دست بر شمشیر کشید ، هر که آمد در کنارش سر بریــــد

        پاره پاره گشت دیوارِ ستاد ، از خستگی یار دل از حمله  فــــــــــتاد

        سیلی از دشمن به طعنش سوختند ، از قیامت ترس دل افروختـــند

        طوعه با هلهله و آه و هوار ، همرهی کرده مهمانش در دیــــــار

        با وفایش سر و جسمش تیر خورد ، حرفِ آخر اشهد ان را دیر  بـــرد

        شیر درنده به یک جایی رسید ، از همه جاها مسیر دل ندیـــــد

        کثرتِ سرباز و غربت این دلیر ، دستِ قربانگاهِ باطل شد اســـــــیر

        با حماقت دست و پا حلقه زدند ، سر کشان نزد امیری برده انــــد

        حکمِ ظالم بر دلِ جوشیده خون ،  قله ی قصرِ ستم شد سرنگـون

        ماند جسمش در کنارِ دیده ها ، خواندند الفاظ قهرش زنـــــده ها

        اولین مظلوم دل در کوفه سوخت ، با شجاعت دل به سردارش فروخت

        این خبر در کوفه پیچیده چنان ،  حسین در راهش شنید این تک بیـــان

        سخت آزرده شده  دل از جفا،  در سفر  سفیر دردش شد فــــــــدا

         

        جاسم ثعلبی (حسّانی) 29/08/1391

        منتظر سروده ی بعدی جنگ طف 5 سختی ســــــفر و

        اعتراض قافله ی امام توسط لشکر حر بن یزید الریاحی

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3