خلقت انسان به روایت شعر
بنام خدا
بار الاها ای خدای مهربان ایکه
باشی فاعل کل جهان
آ فریننده توئی برجن وانس وصف تو
ناید مرا اندر بیان
من چه باشم تا کنم وصف ترا ناید
اندر فهم ما از انس وجان
قطره گندیده از آب منی میکنی مخلوط
با آب زنان
تا چهل روز است خون بسته ای مضغه
گردانی تو از قدرت همان
زیر چندین پرده نقاشی کنی خلق
سازی از برایش استخوان
چشم و گوش و بینی و لبهای او چون
شود کامل دهی اورا تو جان
مدت نه ماه خون مادرش تصفیه سازی
خورد او جای نان
بعد این مدت نهد پابر جهان می گشاید چشم خود براین و آن
باز دوسال است اوقات رضاع میمکد از
سینه مادر چنان
این تو هستی مک زدن یادش دهی یا
خدای قادرش در لامکان
دکمه پشتان بود سوراخ ریز تا به
یک باره نگردد آن روان
شیر گر یکباره آید در گلو جان
سپارد طفل بیچاره به آن
ابتداء مک میزند کم کم به او هست
آغوزش لذیذ و پر توان
سفت و محکم استخوان بندی شود
مدت دو سال روزان و شبان
چون شود بسته ره پستان به او از
کرم دندان در آرد در دهان
کور باد آنکس که بیند این چنین
وترا نشناسد ای خلاقمان
این همه آیات آوردی که ما راه تو
گیریم حی لامکان
باز هستند عده ای انسان نما در
مراتب بدترندی از خران
گول ابلیس لعین را خورده اند
کافرند در این جهان بیکران
بس فرو رفتند در جهل و غرور نفی
سازن حجت پیغمبران
خالقا پروردگارا صانعا چه بگویم وصف این لامذ هبان
هستن اینها منکر یکتائیت چه بگوید
سید از این غربیان
خویش را برتر شناسند این گروه
امت موسی و عیسی زمان
خواهشی دارم به درگاه شما لطف
بنما بر خر خودشان نشان
خدایا ترا سپاسگذارم مرا شیعه علی وآل علی آفریدی
17/12/1389 قیروکارزین فارس
حسین نژادَ