سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        دریغا دردهایم را نگفتم!

        شعری از

        ابراهیم ساجدی

        از دفتر رواست... نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ۱۹:۳۱ شماره ثبت ۱۸۹۶۱
          بازدید : ۸۹۰   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دریغا! حرفهایم را نگفتم

        در این آوار جهل و

        مردمی خوار!

        دریغا دردهایم را نگفتم!

        تن زخمی و

        داغ و

        درد ومحنت...

        زمین محبوس بیداد است وظلمت

        سرآشوبانش سر در کوچ غربت!

        کس وناکس!

        همه سر در گریبان

        دریغا ! حرفهایم را نگفتم

        سر از ما رفت وبی سر دار کشتیم

        درو کردیم

        مرگ و

        درد وکینه

        و بیعار از پی خود کامگیها

        ریاکار و

        تملق گوی و

        ناپاک !

        تباه و!

        دست بوس و

        خوار گشتیم!!!

        چوطبلی پر صدا و

        پرهیاهو!

        ز انسان دم زدیم

        و پشت کردیم

        بسی آئین انسان سوخت از ما!

        و صدها باغ از ما رفت, پژمرد

        ولی یک آه !

        یک آه هم

        نگفتیم!

        هزاران عقد در آدینه بستیم

        و اما

        بی ترحم

        بی محابا

        همه, پیمان خود با خود گسستیم

        صدای عشق را, زنجیر کردند

        چه غمگین! زندگی در حبس پوسید

        ودهها سال

        خالی گشت اینجا

        ز انسان و

        ترحم

        شوق بودن!

        حوالی مرده نفسی بود و مارا بی نفس کرد

        نه راهی ماند در پیش

        و

        نه درپس!!!

        چنین! فردای ما آوار شد ,ریخت

        زترس...

        جان خود...

        بیجا!!!

        نشستیم

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0