سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        دریغا دردهایم را نگفتم!

        شعری از

        ابراهیم ساجدی

        از دفتر رواست... نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ۱۹:۳۱ شماره ثبت ۱۸۹۶۱
          بازدید : ۹۴۴   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دریغا! حرفهایم را نگفتم

        در این آوار جهل و

        مردمی خوار!

        دریغا دردهایم را نگفتم!

        تن زخمی و

        داغ و

        درد ومحنت...

        زمین محبوس بیداد است وظلمت

        سرآشوبانش سر در کوچ غربت!

        کس وناکس!

        همه سر در گریبان

        دریغا ! حرفهایم را نگفتم

        سر از ما رفت وبی سر دار کشتیم

        درو کردیم

        مرگ و

        درد وکینه

        و بیعار از پی خود کامگیها

        ریاکار و

        تملق گوی و

        ناپاک !

        تباه و!

        دست بوس و

        خوار گشتیم!!!

        چوطبلی پر صدا و

        پرهیاهو!

        ز انسان دم زدیم

        و پشت کردیم

        بسی آئین انسان سوخت از ما!

        و صدها باغ از ما رفت, پژمرد

        ولی یک آه !

        یک آه هم

        نگفتیم!

        هزاران عقد در آدینه بستیم

        و اما

        بی ترحم

        بی محابا

        همه, پیمان خود با خود گسستیم

        صدای عشق را, زنجیر کردند

        چه غمگین! زندگی در حبس پوسید

        ودهها سال

        خالی گشت اینجا

        ز انسان و

        ترحم

        شوق بودن!

        حوالی مرده نفسی بود و مارا بی نفس کرد

        نه راهی ماند در پیش

        و

        نه درپس!!!

        چنین! فردای ما آوار شد ,ریخت

        زترس...

        جان خود...

        بیجا!!!

        نشستیم

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2