شهرزاد قصه گو
موج دریاهای وحشی/مرغک صحرا نشین
لوح عشق قبله گاهم/کعبه ی دل را ببین
برکه ی سوزانده از شعر/سینه های بی قرار
بند دل بگشا و بنشین/از فراق این شرار
باغ زرین صنوبر/آسمان بی بهشت
قصه ی تنهاییم را/خط بی پایان نوشت
طعنه ی باد صبا/بر زخمهای خورده ام
در دل دیوانه ام/من آرزویی مرده ام
صندوق چوبین اعجاز/مادر موسی و نیل
دختری شهزاده از/آواره طغیانی طویل
شب سحر را بی صدا/پنهان کن و چیزی نگو
طرح یک قصه بساز/ای شهرزاد قصه گو
مست در اشعار من/غوغا و شیدایی بکن
گرچه ابرو در همم/ما را تماشایی بکن
از غم بیم جدایی/گرد شمع پروانه شو
پای می عزلت بگیرو/خانه ای ویرانه شو
دم بساز آهنگ و چنگی/نغمه ای را ساز کن
خرمن گیسوی مارا/تا قیامت باز کن
بوسه بر لب تازه کن/آغوش را دشت جنون
سر اسرام بگو/از ابتدایم تا کنون
پیله شو دور تنم/شوری هوس انگیز کن
جامه از تن پاره کن/پیمانه را لبریز کن
حیرت چشمان من شو/چون بتی ساکن بمان
لاف مجنونی بزن/هر چند داری قصد جان
اسمر شجاعان