سه شنبه ۴ دی
|
آخرین اشعار ناب صدف عظیمی
|
به نام خداوند صدف
انگار که باز مرده ام و کمی نفس کم دارم
در غربت تو اسیرم و فقط قفس کم دارم
مصرعی نوشته ام : تو نیستی اما غم هست
توی مصرعم فقط ، یک پیش و پس کم دارم
شانه های دل من پر شده از برگ غمت
شده ام شاخه پر بار درختی و هرس کم دارم
سیب سرخ لب تو کنار صورت من است
کمی بخند برای خوردنش هوس کم دارم
تو آمدی و قصه ی ماندنت نوشتی بعدا...
این قصه تمام نشد ، بیا ؛ سپس کم دارم
پ.ن:
وقتی بخواهیم کسی را شستشو دهیم برایش ،
میزنیم....!
پس لطفا نقد ....
لطفا نقد...
نقد...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.