بیهوده
ورق می خورَد
این دفترِ خالی
این غفلتِ مشهور به "تقویمِ جلالی"
می کوبد منقار
به چشمانم
هر صبح
خاموش ترین مرغِ قفس - نقشه ی قالی
ما سالک وهم ایم
در آسانسور هستی
آه ای نرسیدن!
چه سقوطی؟ چه کمالی؟
این قافیه بازیّ و گرفتاری الفاظ ...
ما را به کجا می برَد
این بی پر و بالی؟
درودها