در غروبی گرفته و دلگیر
کوره راهم به پیش می بردند
گوئیا هر چه بود اطرافم
همچو من سخت غصه می خوردند
***
در هوای فسرده ای انگار
شادی ازسینه ام فراری بود
نقش دیوارهای افکارم
پر ز تصویر یادگاری بود
***
نوجوانی و عالمی تشویش
مادری بود و همزبانی ها
در خم خاطرات دیروزم
مادری بود و مهربانی ها
***
کم کمک درعبور آن ایام
با همه درد و شور احوالی
می رسیدم به حال امروزم
عابر خسته ی ، میانسالی
***
عاقبت انتهای آن جاده
باغ سرو و گل و اقاقی بود
سنگهای منظمش گویی
نامه ای ازدیار باقی بود
***
در ردیف قبور می گردید
دیده تسخیرروح دلگیرش
اوج اندیشه دست و پا میزد
زیر تاریخ وشعر و تصویرش
***
بود مهمان روح تبدارم
فکرهای غریب لبریزی
هم نوای فضای دلگیر
خش خش برگهای پاییزی
***
بود آوای گرم جانسوزی
در گلوگاه سرد خاموشان
که بجان میخلید چون خاری
از لب خفته فراموشان
***
ضجه هایی ز دور تر ، گاهی
رد ذهنم خراب میکردند
آتش خاطرات رفته ی من
در دلم جیوه آب میکردند
***
ناگهان آنطرف مرا میخواند
این یکی آه... آشنایم بود
شعف و شوق و شهرزاد شبم
راوی خوب ، قصه هایم بود
***
این همان لحن مهربانم بود
این همان صوت آشنایم بود
این همان چلچراغ زندگیم
آه ... ، این مادرم .....خدایم بود
***
اشک دردیده، خیره بر سنگش
بغض در حلقه ی گلو ،سنگین
زد ندا با نوای محزونی
پسرم...آمدی ؟.. بیا .... بنشین
***
اشک تلخی به گونه ام میگفت
وای ....با غصه ها ندیم شدی
ای بسا قدر او ندانستی
حال برگرد،چون یتیم شدی!!!
====
بخاطر تسلای خاطر خودشان وآرامش رفتگان شان ، تقدیم به فاطمه ی زر محمدی بمناسبت یکمین سال درگذشت مادربزرگوارشان..
اینک غزل مادر از بانو فاطمه ی زر محمدی گرامی..
===
دل هنوز در کوچه باغ زندگی جا مانده است
کاخ الفت هم چنان شعرِ معما مانده است
مادرِ محزون به مثل سال های انتظار
آرزو بر دل سر کوچه هویدا مانده است
تو کجائی مادرم ؟؟ بنگر به حال و روزمن
خاطرات کودکی در درس انشاء مانده است
دست هایم را بگیر در بین دستانخودت
حسرتم بار دگر بر عشق گرما مانده است
شورِ عشقِ مادرم در سینه پر خونمن
مثل ساحل دفتر امواج دریا مانده است
این غزل از «فاطمه» اهدای مادر میشود
حرمتِ مادر ز حال و روز حوا مانده است
==========
از طرف تمامی عزیزان و ادیبان کوچه باغ شعر ناب خدمت ایشان تسلیتی صمیمانه عرض نموده و برای آرامش اموات ایشان و حاضرین طلب غفران الهی می نمایم..
یا حق....