سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 16 فروردين 1404
    7 شوال 1446
      Saturday 5 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        شنبه ۱۶ فروردين

        بخت گشایی هرکول پو آرو !

        شعری از

        لیلا حسنوند

        از دفتر k نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۲ ۰۰:۰۳ شماره ثبت ۱۸۰۲۹
          بازدید : ۷۶۳   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بین فامیلم  گره  از بخت سفتم ! وا !  نشد

        از در و همسایه کیس قابلی پیدا نشد

        با وجود  پول و کار و خانه ی ویلایی ام

        دختری مجذوب این کیفیت والا نشد

        سنم از چل ! هم گذشت و بین این شهر فرنگ !

        هیچ حوایی به قلب عاشقم شیدا نشد

        مُردم از آینه و حمام و رنگ موی سر

        د ِ‌  نمی دانم چرا اقبال من بینا نشد ؟!

        والدینم مضطرب از بخت خواب آلوده ام

        خسته می پرسند که ، اینجا نشد ؟ آنجا نشد ؟

        یک شب از فرط کسالت توی ! اینترنت شدم

        در پی زوجی که در محدوده ی اینجا ! نشد

        مرکز دلداریابی ِ ! موسيو پوآرو !!

        می روم ، چون بدتر از بد در همین حالا نشد

        دفتر خوش آب و رنگی با مشاورهای خاص

        حق عضویت که بیش از سیصد و پنجا ! نشد

        چار! دیدار طلایی با حضور جمعی از

        مریم و نیلوفر و مهری اگر رؤیا نشد !

        اولی ، ديپلم به بالا دارد اما حيف كه

        یک دوبیتی در ته چشمان او معنا نشد

        دومی ،  با یک کاتالوگ از مزون های مدرن

        خیره در من شد که  وا ؟! " بنجل تر از آقا نشد " ؟!

        سومی ، شیری درون يك مولاژ آهني

        زندگی با او به جز در شاخ آفریقا !!  نشد

        آخرین مورد که رؤیایی ترین نادیده بود

        جز صدایش ، وعده ی دیدار او اجرا نشد

        الغرض !  دیدارهای پولکی سر آمد و

        بخت در اغمای بنده همچنان احیا نشد

        در نهايت موسيو خندان چنين گفتا به من

        دوره ي بعدي مون امي ( 1) گرچه با اينها نشد !

        ***

        در اطاق ( 66) شصت و شیش بخش اعصاب و روان

        دوز داروهای من امشب چرا بالا نشد ؟!

        آن من ِ آواره ام از خاطرات گیج و ویج !

        در نمی آید  اگر  درمان  او فردا  نشد ...

         

        mon ami : كلمه فرانسوي ‏ , دوست من !

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1