سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        یکی... ( زلال عروضی پیوسته قافیه دار )

        شعری از

        ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۹ ۰۸:۳۲ شماره ثبت ۱۷۸۸
          بازدید : ۸۹۱   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )
        آخرین اشعار ناب ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

         

         

        یکی پُر از سخن است

        ازآن سخن که شمع انجمن است

        در امتـداد  شب از او کســی نمی پـرسـد:

        چراکـــه آسمان،غریب من است

        بهـار در کفـن است؟!!

         

        یکی به خاطـر نان

        گــذشتـــــه از فضیـلت  رمـضان

        ز صبح تـــــــا دم  افـطار مـی خــورد آتــــش

        که روزی اش کند حلال به جان

        به زیر پُـتک زمان

         

        یکی نشسته غــریب

        و جام قلب  را شکستـه غــریب

        شبیه  خانـــه بدوشان، اسیـر بخت شـدَست

        دلش ز مردمان، گسسته غریب

        ز درد خسته غریب

         

        یکی خـدای خـود است

        به عالم  مَـنـَـش فدای خود است

        ز جمع گشتــــــــه بــــــه  ضرب تکـبّرش منـهـا

        و همچنان جفا،جفای خـود است

        خطا،خطای خود است

         

        یکی به زور حسد

        گرفته راه نور عشق، چو دَد

        به نقد جان بخرد بس قلوب تار ، مگـــــــــر

        دکان خود  همیـشه باز کند

        رسد به داد و ستد

         

        یکی به بنز سوار

        نمی شناسد آه ، صبح و نهار

        لگام نفس خویش را سپرده دست هوس

        هـزار دوست دارد و صد یـار

        ز خانـواده  کنـار

         

        یکی سوار خــر است

        بر آن سوار خویش مفتخــر است

        محلــّه بــر محلــّه ، سبـزه می فـــروشد تـــا

        رسد به آنکه عـــاشق پدر است

        گرسنه پشت در است

         

        یکی به عشق سوار

        ز جنس نـــور و از تبــار بهــــــار

        به روی ویلچری بـــــه صد هـــــزار مـرد حریف

        پُر از شرافت است و عزّ و وقار

        امید باغ نثار

         

        یکی نشسته خموش

        به ناکسان، غـلام حلقه بگوش

        اگــر ز تن کمرش را (ببخش!) بـــاز کنـی

        نـه قدرت دفـــاع دارد و جوش

        گرفته حالت موش

         

        یکی اسیــر شدَست

        به سنّ بیست و پنج  پیر شدَست

        شب سیاه خـــودش را بـــــــــــــه روز می دوزد

        ز نــور آفتـاب سیــــــــر شدست

        ز بس حقیر شدست ...

         

         

         

        زلال فوق از نوع ( زلال عروضی پیوسته قافیه دار ) بوده و در طول ریتم موسیقییائی «مفاعلُن فعلات»

        با دخالت « مفاعلن » می باشد:

         

        مفاعلن فعلات

        مفاعلن مفاعلن فعلات

        مفاعلن مفاعلن مفاعلن فعلات ( سطر مادر )

        مفاعلن مفاعلن فعلات

        مفاعلن فعلات

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

        ،

        محسن حامد (باران)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1