سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        زمان گنگ...

        شعری از

        مهدی خدایی (آیدین)

        از دفتر حرفهایی از سکوت... نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۲ ۲۲:۰۵ شماره ثبت ۱۷۸۵۰
          بازدید : ۸۵۹   |    نظرات : ۵۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        زمین

        با غرور

        دست در دست

         هسته ای ناچیز

        منکرِ

         خدای کهکشانها...

        __________

        در حرکت با سرعت نور

         کسی پیر نمی شود...

        __________

        همیشه

        ترمز،

         نشانه رسیدن به مقصد نیست...

        ___________

        بعضی ها

        عادت دارند ،

        کیش نداده ،

        مات کنند...!

        ___________

        روزگار

        بر مدار دایره یا بیضی نمی گردد

        که تو اثبات کنی...

        __________

        تصور کن چرخ مربع ،

        الاغ را ترجیح می دهم...

        _________

        پیچ کلفت

        به درد مهره کوچک

        نمی خورد...

        _______________

        خواستم اثبات کنم کهکشانها !

        در  دانه شنی گیر کردم...

        ___________

        عقربه ساعت می گردد

        و من سوار بر

         ثانیه شمار آن

        منتظر ِ

        لحظه ای که خواهد آمد !

        _______

        پی نوشت:

         برای اندازه گیری زمان از دست رفته به دنبال ساعت نباش...

        راستی :

        زندگی را  

        با مرگ عوض نمی کنم...

        ___________

        .

        مناجات گناهکار عاشق:

        .

        خدایا!

        به من چشمانی باز ،

        دلی فراغ،

        و روحی

         با حس خودت ارزانی دار!

        و

         از من بگیر،

        آرزوی جهانی تنگ،

        زمانی گنگ،

        و حصار مرگ...

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        امین غلامی(شاعر کوچک)

        تیکه ای از قلب ما ااا لابه لای قلب تو افتاده گیر ااا بداهه ر
        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1