يکشنبه ۴ آذر
مرا یاد داد پدرم شعری از طالب احمدی(مهرتا)
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ شهريور ۱۳۹۲ ۲۳:۳۵ شماره ثبت ۱۷۲۶۱
بازدید : ۴۳۰ | نظرات : ۱۵
|
دفاتر شعر طالب احمدی(مهرتا)
آخرین اشعار ناب طالب احمدی(مهرتا)
|
مرا یاد داد پدرم:
روی سنگ با پای برهنه
قدم را سریعتر زدم
در توان میدیم
كه راهم از دیوار روبه رو
جلو ترم
چند صباحی با این بیچاره
خودم
زندگی را سپری می شد
چه رنجی است با خود بودند
اسیر كسی شوی كه نمی بینی
اما خودت هستی
این سایه ی وحشت از
افكارم بود
كه می خواست برای
همه چیز سعی را در ترازوی
گذارد
ناگهان با صدای آب رودخانه
تصویری می شدم
كه جنگلی است با خود
آیا كسی هست در جنگل سبز
من شكست می خوردم
با تنه ی درخت زندگی
هیچ از نوشته هایم
آشكار حقیقت نمی كرد
و این باور تنگ از خیال
كه مرا
به داشتن خودكاری از قلمی می نوشت
آیا بس بود برایم
یا كه بروم
و خالی كنم این روز سیاه شب مانندم را
اما از آن من است این كوچه ی تنهایی
كه از وسعت باغچه یی
میسپارم برای خود
واز رنج ها درد ها می نویسم
تا باغی است جلوی چشمانم
لذت را از پنجره نگیرم
خوشتر از خوشحالیم
می شود دعای پدرم
از سر سجاده ی كه
راهنما می كردم
سفرم
از لای بوی خوش
جا نمازم
خدایی را می پرستیدم
كه اول و آخر بود
می شد در آن
لحظه كه مرا یاد
داد
پدرم!
" مهرتا"
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.