سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        علی ویارانش

        شعری از

        منوچهر منوچهری (بیدل)

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ آبان ۱۳۸۹ ۱۸:۰۰ شماره ثبت ۱۷۲
          بازدید : ۱۱۱۳   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منوچهر منوچهری (بیدل)

        الهی

         دیگر آن خلوت نشینانت نمی خوانند

        ودیگر ازخرابات آن ندای دلنشین

        که ازآتش شوق توجوشید

        بگوش جان نمی آید

        بگوآن پاک دینانت کجارفتند

        وشایدهم که خشگیدند

        شاخ برگشان ازباد   پائیزی 

        کز ظلم و وستم خیزید

        الهی قلب ما بشکست از انده ودوریها

        کجارفت آن تندیس پاکی ها

        که رشگ مهرو ماه وآسمان بودند

        فروق جانشان بی تارک خور شید

        میجوشید

        صفای قلبشان این اسمان لاجوردین را

        پراز انوار خودمیکرد

        درون چشمشان موج میزد

        موج عشقو مهربانی ها

        کجا رفت مولا علی آن شاهین پاکیها

        که روح قله هااز آهشان برخویش می لرزید

        واز خنده او کلهای وحشی

        با نسیم بادبخودمی بالید

        دل کوه از صدای پایشان پرشوروغوغابود

        کجا رفت آن استوره های عشق وآزادگی

        که از گفتارشان

        بوی بهشت آمیزه ای با مهربانی بود

        نفسهاشان چو عطر غنچه های نوبهاری

        بودطبیعت در تمنای نگاه لطفشان می سوخت

        وهر خاکی به امیدی که شاید

        روزگاری بستر راه علی باشد

        بخودآرام می پیچید

        کجا رفتند آن آینه های نور یزدانی

        که اختر هااز انوار خدائیشان

        زخود شرمنده می گشتند

        الهی دیگر آن پاک دینانت

        از چشمه های عشقوسرمستی

        نمی خوانند

        الهی قلب من پر دردواندوه است

        کجا رفتندآن استوره های عشق وآزادگ

        که پیوند میان عشق ماوخدابودند   

        فقط به خاطرتویاعلی

         

         

         

         

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8