سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        نشــناختی !!

        شعری از

        مسعود میناآباد مسعود م

        از دفتر شعر و شعور نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۱۵ شماره ثبت ۱۶۰۹۲
          بازدید : ۱۳۸۸   |    نظرات : ۱۸۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسعود میناآباد مسعود م
        آخرین اشعار ناب مسعود میناآباد مسعود م

        نشــــــناختی ___________ آمدم گفتـــم ســــلام ، امّا مرا ..... نشناختی اعتنایی هم نکـــردی آه ، .... یا .... نشناختی زیر چشــمی با نگاه شیطنت باروغــریب هـم وراندازم نمــودی بارها ،....... نشناختی!! چشم نمناک مرا دیدی کمی ساکت شدی ســربه زیر انداختی ای بیوفا ،...... نشناختی ؟؟ گرگ و میشِ عصر پاییزو مِه و باران و من آه ، شاید هم مرا دراین هوا.... نشناختی !! "این منم " گفتم به آوازی بلند و آشنا "مرد تن های شب بی انتـها " ، نشناختی گونه های ســرخ از شرم تو را باور کنم ؟؟ واقعا" باور کنم ؟؟؟ باورکنم بیگانه را از آشنا ،...... نشناختی؟؟ می شنیدم من صـــدای هـق هـق ات را ، مـاه.... من در عجب مانــدم مرا آخر چرا..... نشناختی !! یک خدا حافظ نگفته روی گـــرداندی زمن در میان کــــوچه ام کردی رها ،.. نشناختی آه.. !! بانو ، داغ چشـــمانت کشد در آتشم من که ویــــران تو ام ، اما مرا..... نشناختی ________________________ (مسعود.م تابستان 92) ________ پ ن این بداهه ای بود که با تاثیر پذیری از غزل زیبای آقای" مجتبی سپید " سروده شده ________ از کنــــارم رد شـــدی بی اعتنا نشناختی چشــم در چشــمم شدی اما مرا نشناختی در تمــــام خاله بازی های عهــد کودکی همسرت بودم همیشه ، بی وفا نشناختی؟ لی له بازکوچه ی مجنون صفت ها ، فکرکن جنب مسجد خانه ی آجرنما نشناختی ؟ دختـر همسـایه ، یاد جر زنیهایت بخیر این منم تک تاز گرگم برهوا ، نشناختی؟ اسم من آقاست اما سالها پیش ، این نبود ماه بانو یادت آمد ؟ مشتبا!! نشناختی ؟ کیست این مردنگهبانت که چشمش برمن است آااااه آری تازه فهمیدم چرا نشناختی...... ________________________ (مجتبی سپید)
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۸۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        علی افشاری (فانوس)

        ،

        فرهین رام

        ،

        رقیه حبیبی

        ،

        ناصر یادگارفرد

        ،

        زهرا بازیار(صحرا)

        ،

        پيمان ولي عبدي

        ،

        محبوبه گرشاسبی(محبوب)

        ،

        زهرا ستایش کیا

        ،

        منوچهر منوچهری (بیدل)

        ،

        شیدای یاس

        ،

        افشین معشوری

        ،

        نادر اقبال

        ،

        فرزاد شجاع

        ،

        رضا محمدصالحی

        ،

        محمدرضا پهلوان

        ،

        صادق آل موسوی،بیژن

        ،

        زهرا زمانی(نیروانا)

        ،

        معصومه نصیری

        ،

        فاطمه برونی (خودم)

        ،

        ابوذر نخعی مطلق (الف)

        ،

        مهسا اربابی (افسانه)

        ،

        محمد علی شیردل

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        مینا محمودی

        ،

        داریوش خطیر

        ،

        محسن حامد (باران)

        ،

        سید علیرضا خوانساری(بیدل)

        ،

        آمنه رمضانی

        ،

        شکوفه بهارانه

        ،

        احمد الماسی

        ،

        کاظم دولت آبادی(فراز)

        ،

        حسن دولتی (درویش)

        ،

        علی کلان

        ،

        مرجان جلال موسوی

        ،

        علی توکلی

        ،

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        ،

        حسام يغمايي مقدم

        ،

        سجاد کرد (کرد)

        ،

        مدیریت سایت

        ،

        طيارغيبعلي زاده

        ،

        حسین توسطی (حس تو)

        ،

        مریم حشمت پور

        ،

        مسعود میناآباد

        ،

        مهناز ( ت ) نصراله زاده

        ،

        سيداحمدظريف چشتي مودودي

        ،

        امیر ابراهیمی

        ،

        فاطمه زرمحمدی (سپهرجاوید)

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        ،

        مهسا ی (ترانه)

        ،

        حجت اله یعقوبی(سکوت)

        ،

        سید محمد مهدی فقیه

        ،

        محمدجواد امینی

        ،

        الهه معین زاده(نسیم شرق)

        ،

        سیده نفس احمدی

        ،

        هادی بیابانی

        ،

        منصور نگهداری

        ،

        مصطفی یگانه

        ،

        ایـّـوب ایـّـوبی

        ،

        ژيلا شجاعي (يلدا)

        ،

        بهناز رستمی(سبزینه)

        ،

        سیدعلی منصوریان (سید)

        ،

        ایوب خسروی

        ،

        فرید عباسی

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        امیر مسعود شفیق

        ،

        عنایت الله ایرانمنش

        ،

        فاطمه رها

        ،

        سید علیرضا رئیسی گرگانی

        ،

        سیما جوکار

        ،

        غلامعباس سعیدی

        ،

        مرید هواسی(مرشد)

        ،

        هاشم دانش مایه(دانش)

        ،

        وسعت اله کاظمیان دهکردی

        ،

        حوریه هاتف

        ،

        شاهین بهروزی(غم)

        ،

        منوچهر مجاهدنیا

        ،

        فرشاد عباس نژاد

        ،

        مسعود میناآباد

        ،

        علیرضاوالیزاده

        ،

        علی معصومی

        ،

        وحید غلامحسینی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7