جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب دریا عظیمی
|
باران...
قطره هایی از آسمان
مثل احساس سردیک انسان
مثل ترس , مثل یک اندوه ویران
دانه دانه
میزند به شیشه باران
زیر خاک یا زیر پای آب های پریشان
روی گلبرگ ها چون شبنمی گریزان
زمزمه میکند درد را باران
مثل رنج , مثل یک داستان
میگیرد دل در هوای باران
گریه کنان
به ابر میگوید با من بمان
باران ,
باران ,
قصه ی رفتن دارد , یک قصه ی بی پایان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.