چهارشنبه ۵ دی
قلب محال اندیش شعری از نادر اقبال
از دفتر ابتدا نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۲ ۲۰:۳۶ شماره ثبت ۱۵۹۱۶
بازدید : ۶۲۱ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب نادر اقبال
|
گاهگاهی فکر ِجسم خویش کن
پا و دست وقلب ِ خود را ریش کن
لحظه ای را در بیا از قالبت
در زمین و آسمان اندیش کن
در جهان بسیار بوده مثل تو
اندکی هم فکر نفس خویش کن
بذر ها آید برون از خاک ما
هان بیا فکر دل درویش کن
همچو ما را خورده بسیار این زمین
ریسمانی بر سر این نفس کافر کیش کن
اشکها از چشمها جاری شده
جان بیا اندیشه ای در آنچه آمد پیش کن
مرگ خاکی از تن ما دور نیست
روز و شب اندیشه ی قلب محال اندیش کن
من ندانم از من و تو چه برون آید ز خاک
فکر گفتا یک نظر بر دیگ و پخت خویش کن
باید از این خاکها خود را رهایی داد زود
شست وشویی را بیابا جمله رخت خویش کن
این تن تو هرزمان بر یک طرف در حرکت است
پایه هایی را مهیا بهر تخت خویش کن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.