يکشنبه ۲۷ آبان
اسیربازی خویشم شعری از کریم لقمانی سروستانی
از دفتر s@rv نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۹ ۱۱:۴۲ شماره ثبت ۱۵۴۶
بازدید : ۸۹۸ | نظرات : ۲۵
|
دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی
آخرین اشعار ناب کریم لقمانی سروستانی
|
چه گویم من نمیدانم چه کم دارم زدردوغصه هایم کوه غم دارم فلک داندچه میباشدشب وروزم درون گونه ام چشمان نم دارم وداع کردی که ازدستم رهاجوئی توپیش دشمن ازمن قصه هاگوئی همه خوشحال گرداگرد توهستند که ازدردم توهرموئی کنی کوهی نمی شُد باورم کاری که توکردی وداع کردی توبابی مهری وُسردی پریشانم من ازاین بی وفائیها توهرروزم برایم کرده ای دردی ندانستم که دل بستی به این رویا چه آسان عشق میمیرددراین دنیا برایم تلخ بوداین روز ناکامی کجاعاشق ترازمن میکنی پیدا چه راحت رفتی وآسوده ازپیشم دراین بازی منم آن مهره کیشم که در دنیای وانفسای پوشالی رها گشتم، اسیر بازی خویشم s@rv
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.