سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        چند قطعه کوتاه

        شعری از

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        از دفتر اشعار بی سبک من نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۲ ۰۱:۵۱ شماره ثبت ۱۴۷۱۰
          بازدید : ۱۳۴۲   |    نظرات : ۵۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد رضا نظری(لادون پرند)
        آخرین اشعار ناب محمد رضا نظری(لادون پرند)

        دیشب که با خیالت قهر بودم...حتی مگس هم در خیالم پر نمیزد امشب لحظه ای به تو اندیشیدم. مگسها در خیالم شیرجه زدند. مگسهای فرصت طلب... ................................................................................. خورشید از بالا میتابد. و من در پایین ترین رتبه زمین جایی هم سطح خاک ایستاده ام. گردوخاک که زیاد میشود خاکی میشوم. خودم را به آفتاب میکشانم. نمیدانم چرا وقتی دوش میگیرم سیاه میشوم؟! شاید در ادبیات خورشید سیاهی با تمیزی مترادف باشد. قطره اشک سفیدی گونه هایم را کثیف میکند. باز هم باید دوش بگیرم... ........................................................................... هر وقت سگی پارس میکند یعنی غریبه ای در این حوالی پرسه میزند. پارس سگها را جدی بگیرید. اینروزها از همه جای شهر صدای پارس می آید. میگویند سگها زیاد شده اند.اما من قبول ندارم. حقیقت این است که غریبه ها زیاد شده اند... ...................................................................................... پروانه ها ذاتا به نور و حرارت گرایش دارند. در زمانه ای که شمعها سوختن را فراموش کرده اند... پروانه یا به بخاری میچسبد یا مهتابی نگویید پروانه ها احمقند. تو شمعت را روشن کن.پروانه ها خود به خود عاقل میشوند. ............................................................................................ از زمین من تا آسمان تو راهی نیست. کافی است اراده کنیم امشب یا من در وسعت تو بال میگیرم... یا تو در آغوش من سقوط میکنی. انقلابی در راه است... یا من آسمانی میشوم.یا تو زمینی. ...................................................................................... آسمان که باشی زمین هم به قانون جاذبه پشت میکند در آغوشت معلق میماند .................................................................. اینجا مردی نشسته که زنی در رحم دارد و کودکی که معلوم نیست از که حامله شد و کی زایید مردی که نمیداند کی فارغ میشود اما هر شب درد زایمانش را با گوشه آستین پاک میکند مشکل مرد نیست یا زنی که در شکم دارد! مشکل کودک دهن لقی است... که هر روز تمام ماجرا را برای شما تعریف میکند!!! ....................................................................................... سلام دوستان چند روز به علت مسافرت کاری نیستم.الانم از یک شهرستان تو مسیرم اتفاقی به اینترنت دسترسی پیدا کردم و تونستم همین چند قطعه با عجله بذارم.شرمنده دوستان هستم که نمیتونم جواب بدم.دوستتون دارم وبه یادتونم
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0